مواضع رضا پهلوی فاجعه‌بار و خودشکن بود

۲۹ خرداد ۱۴۰۴

سرویس سیاسی انصاف نیوز: داریوش محمدپور، پژوهشگر علوم سیاسی ساکن لندن، ضمن بررسی مواجهه‌ی طیف‌های اپوزیسیون با مسئله‌ی حمله‌ی اسرائیل به ایران، در تحلیل مواضع رضا پهلوی، آن را «فاجعه‌بار و خودشکن» می‌خواند.

او همچنین در گفتگوی خود با انصاف نیوز، به نوع پوشش مسئله‌ی حمله‌ی اسرائیل به ایران در رسانه‌های جریان اصلی نیز پرداخته است.

انصاف نیوز: آرایش اپوزیسیون در مواجهه با حمله‌ی اسرائیل به ایران را چطور ارزیابی و تقسیم‌بندی می‌کنید؟

اپوزیسیون ترکیب مفصل و طیف گسترده‌ای دارد با شدت و ضعف‌های مختلف. از مجاهدین خلق تا سلطنت‌طلب‌ها و مردم عادی سرخورده‌ی متردد بین گروه‌های مختلفی که مطالباتی دارند (مثلاً حامد اسماعیلیون، مسیح علی‌نژاد، عبدالله مهتدی). بخش زیادی از اپوزیسیون نوظهوری که عمدتاً زاییده‌ی حوادث پس از ماجرای مهسا امینی است، با حمله‌ی نظامی اسراییل همسو و همدل‌اند. با این تفاوت که این اعداد و ارقام یک دست نیستند. یعنی مثلاً اگر کسی هنوز مدافع «زن، زندگی، آزادی»‌ است باید کاوید و دید اصول راهبردی‌اش در مخالفت حول چه چیزی می‌گردد.

آن بخش مخالف لجوج و کوری که باید به درستی گفت محصول سوء عملکرد دولت و اقدامات فعال عناصر تخریب‌گر داخل نظام برای بر هم زدن اعتماد مردم و حاکمیت است، بی تعارف برای اسراییل هورا می‌کشد. ولی بخش‌هایی از اپوزیسیون کلاسیک و تازه‌ در برابر جمهوری اسلامی با حفظ مخالفت‌های بنیادین‌شان با جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایط به تجاوز نظامی به خاک ایران رضایت نمی‌دهند.

این‌ها را باید به‌روشنی از هم تفکیک کرد و داوری‌ها بر همین اساس باید شکل بگیرد. واکنش‌ها باید متناسب باشد. نمی‌شود مثلاً شما بروید فلان فعال محیط زیست را بیندازید زندان و جاسوس واقعی را رها کنید. حفره‌ی امنیتی از این‌جا بود و هنوز کسی این را گردن نگرفته است. امروز باید اهتمام جدی کرد با متوقف کردن این روند مخرب که شاید دیر هم شده باشد.

بیانیه‌ی اخیر نرگس محمدی همراه چند نفر دیگر و همچنین موضع اخیر شیرین عبادی (به‌عنوان دو دارنده جایزه‌ی صلح نوبل) در این مورد را چطور ارزیابی و تحلیل می‌کنید؟

دیرهنگام و کم‌رمق بود. به ویژه بعد از واکنش پرستو فروهر و بیانیه‌ی زهرا رهنورد که مستقیماً از تجاوز نظامی اسراییل صحبت کرده‌اند و توجه مخاطب را به قلب ماجرا جلب کرده‌اند، موضع این خانم‌ها پاک بی‌اهمیت شده است. آتش بس فوری اساسی و مهم است ولی دیگر این در زمره‌ی بدیهیات است.

نظرتان راجع‌ به شرایط فعلی کشور و پیشنهادتان به پوزیسیون و اپوزیسیون در مواجهه با این شرایط چیست؟

پیشنهاد خیلی ساده است. راه اول توسعه و بازگشت به روند سالم سیاسی است و پرهیز از امنیتی کردن فضاست. دوم آشتی کردن با مردم است. مثال ساده بزنم: کسی که در این وضعیت دارد برای مردم پیامک جریمه‌ی حجاب می‌فرستد خطر و تهدید فوری برای امنیت ملی است. در برابر چنین شلتاق‌ها و خودسری‌هایی درنگ نباید کرد. سیاست درباره‌ی پوشش، اینترنت، رسانه و غیره باید اصلاح شود. این‌ها ولی گام‌های بعدی است. آشتی با مردم اولین گام است. اعتماد مردم را باید جلب کرد. گرفتن جلوی رسانه‌های مبالغه‌گر و التهاب‌آفرینی که به فضای دوقطبی دامن می‌زنند باید اولویت شماره‌ی یک هر ایرانی متلزم و متعهد به آینده‌ی ایران و البته هر انسان خردمند و صاحب وجدانی باشد.

رسانه‌های جریان اصلی تاکنون از چه وجهی بر روی این جنگ کار کرده‌اند و آن را چطور پوشش داده‌اند؟ چگونه می‌توان تصویر قالب شکل‌گرفته را شکست و تصویری واقعی را جایگزین کرد؟

همان سناریوی همیشگی و آشنایی که در قبال اسرائیل تا امروز با آن مواجه بوده‌ایم: مبالغه کردن و بزرگ کردن تهدید علیه اسرائیل و کوچک شمردن تمام تاریخ دراز نقض قوانین بین‌المللی در کارنامه‌ی دولت‌های مختلف اسرائیل و به‌طور خاص دولت نتانیاهو که از خون‌خوارترین و رسواترین دولت‌های تاریخ اسرائیل است. برای شکستن این تصویر، باید واقعیت‌ها را به زبانی آرام و مستنداتی مشخص و روشن بیان کرد. و محل اتکا، نهادهای بین‌المللی، به‌ویژه با مراجعه به اسناد حقوق بین‌المللی که کشورهای اروپایی خودشان در تدوین‌اش نقش داشته‌اند.

زبان بیان این‌ها مطلقاً نباید ایدئولوژیک و شعاری و توأم با لاف زدن و شاخ و شانه کشیدن باشد. این زبان مدت‌هاست شکست خورده است و اثر منفی مستقیم دارد. در یک کلام: راست بگویید. دروغ نگویید. خبر جعل نکنید. سلامت اخلاقی‌تان را در روایت حفظ کنید. حق را بگویید حتی اگر علیه شما باشد و حتی اگر به سود دشمن شما باشد.

ایرانیان ساکن خارج از کشور که در بزنگاه‌های مختلفی به تظاهرات‌هایی پرداختند که آن را در حمایت از مردم ایران اعلام می‌کردند، آیا ممکن است در اعتراض به تجاوز کشوری خارجی به داخل ایران، همچنین اعتراضات مدنی به‌راه بیاندازند؟ کلاً چه مسئولیتی بر گردن دیاسپورای ایرانی در این برهه است؟

به گمانم وضعیت خیلی دشوار است امروزه. بر خلاف سال‌های پیش و یکی دو دهه‌ی گذشته، فضای انسجام و همبستگی ایرانیان در داخل و خارج کشور صدمه و آسیب جدی خورده است. عموم ایرانیان گرفتار ترومایی جمعی‌اند که طیف‌های مختلف در وخیم شدن آن و دامن زدن به آن سهم داشته‌اند. از جمله در ردیف اول: صدا و سیمایی که سال‌هاست در خدمت منافع جناحی گروهی خاص قرار گرفته است و با دروغ‌گویی مستمر مدام روان مردم را زخمی می‌کند. از سوی دیگر، رسانه‌های خارج از کشور که برآمده از خلأ رسانه‌ای داخل کشور است، مرکزیت و محوریت کلیدی پیدا کرده‌اند و در چنین وضعیتی، هر رسانه‌ای که خودش را به کسی فروخته باشد، به‌سادگی تبدیل به سکوی پرتاب زهرآگین‌ترین تیرها به‌سوی روان بی‌دفاع مردمی زخم‌خورده از بی‌خردی‌های داخلی و خصومت‌های خارجی می‌شود. مسئولیت فقط مسئولیت دیاسپورا نیست. این تقسیم‌بندی داخل و خارج را باید کنار گذاشت. ایرانی در هر جای دنیا ایرانی است و همه‌جا مسئولیت و وظیفه‌ای اخلاقی و وجدانی دارد. دیاسپورای ایرانی باید مثل هر انسان دیگری در هر جایی از زمین – حتی اگر مسلمان نباشد و حتی اگر یهودی باشد و حتی اگر بی‌دین باشد – نقطه‌ی ارجاع‌اش پیوسته محوریت و مرکزیت انسان و قداست جان آدمی باشد. این را باید با صدای بلند گفت و باید تکرار کرد. باید آن را تمرین کرد تا در نهان‌خانه‌ی ضمیر هر ایرانی جا بیفتد.

مواضع رضا پهلوی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ سرنوشت جریان سلطنت‌خواهی پس از مواضع اخیرشان و ایستادن کنار اسرائیل در این جنگ، چه خواهد شد و چه روندی را خواهد پیمود؟

در یک کلام: فاجعه‌بار و خودشکن! این سیر نزولی سقوط را از سفر به اسرائیل و معاشرت و همنشینی با یکی از بدنام‌ترین نخست‌وزیران اسرائیل آغاز کرد. دقت کنید که نتانیاهو به‌شدت در داخل اسرائیل تحت فشار است و در آستانه‌ی محاکمه. حکم جلب بین‌المللی دارد. ماجرای ۷ اکتبر و اقدامات بعدی اسرائیل نه‌تنها کمکی به ترمیم وجهه‌ی او نکرده است بلکه روزبه‌روز زمینه‌ساز انزوای بیشتر او را فراهم کرده است. مهم‌ترین متحد راهبردی رضا پهلوی، نتانیاهوست.

از سوی دیگر، خیل عظیمی از سلطنت‌طلبان شناخته‌شده و جمعیت بی‌شمار نقاب‌دارشان در رسانه‌های اجتماعی، خصلتی هتاک و درنده دارند و محور حملات‌شان دشنام‌های شنیع جنسی است. یکی از پیام‌های کلیدی این جهت‌گیری‌ها (در کنار آن شعار «مرد، میهن،‌ آبادی») به رضا پهلوی خصلتی زن‌ستیزانه و رماننده به او و طیف‌اش می‌دهد. دست‌کم میان طبقات دانشور، زنان و گروه‌های در حاشیه و دور از رفاه و زرق‌وبرق دنیوی، سبک زندگی او و خانواده‌اش اسباب روگردانی است؛ مگر تنها برای عده‌ی محدودی که یا در خیالات سیر می‌کنند یا به خاطر سرخوردگی از وضعیت سیاسی‌اجتماعی فعلی ایران، او را به چشم تنها گزینه می‌بینند.

این‌که چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد، باید با واقعیت‌هایی که هنوز در حال جوشش‌اند، سنجیده شود. اگر وضعیت تروماتیک روانی مردم داخل و خارج از ایران به همین منوال ادامه پیدا کند و آشتی معنی‌داری رخ ندهد، وضعیتی تراژیکی پیش می‌آید. ولی نکته‌ی پیش‌بینی نشده‌ی این معادلات که نه دولت (به احتمال ضعیف‌تر) و نه اپوزیسیون (به احتمال بسیار قو‌ی‌تر) شناخت دقیقی از آن ندارند، نسل جوان‌تر زیر بیست و سی سال است که محاسبات‌شان را می‌توانند به سادگی باطل کنند. باقی ماجرا حدسیات است. چیزی با قطعیت نمی‌توان گفت. می‌شود موضع‌گیری اخلاقی و سیاسی روشن علیه سلطنت‌طلبی گرفت ولی نمی‌شود با قطعیت گفت. باید ریشه‌های این وضعیت را درمان کرد.

علت سکوت مجاهدین خلق را چه می‌دانید؟

اگر مقصود از سکوت، عدم بروز و ظهور رسانه‌ای است، هیچ ذهنیتی ندارم. شناخت من از مجاهدین خلق آن‌قدرها دقیق نیست که بسیاری از صاحب‌نظران زبده‌ی داخل و خارج کشور در عرصه‌ی سیاسی و نظری. ولی به خیال من مجاهدین خلق فعال‌اند در لایه‌های مختلف جامعه. مجاهدین خلق از سلطنت‌‌طلبان ارگانیک‌تر فعالیت می‌کنند و متشکل‌تر و منسجم‌ترند. در تمام اعتراض‌های مدنی و اجتماعی ایران مجاهدین خلق پس از شکست در حمله‌ی نظامی‌شان به ایران از عراق، نقش جدی داشته‌اند و بسیاری از جنبش‌های مدنی را هم به همین طریق یا زمین‌گیر کرده‌اند یا به بیراهه برده‌اند. نوع رفتارهای داخلی هم طوری بوده که این جریان مرده، خواسته یا ناخواسته زنده مانده است.

بایگانی