بازی اسراییلی با روان ایرانی

خوب است حالا به عقب برگردیم و ستون فقرات تبلیغات سنگین رسانه‌ای این روزها و روزهای قبل را پیدا کنیم.

دو محور کلیدی جنگ روانی اسراییل علیه مردم ایران

کل محور عملیات روانی این تجاوز به خاک ایرانی روی دو پاشنه می‌‌چرخید:

۱. هدف نابودی جمهوری اسلامی باید باشد (خامنه‌ای برود، آخوند کفن بشود و الخ) و برای رسیدن به این هدف (مقدس) اگر ایران هم صدمه دید و ایرانیان بی‌دفاع هم آسیب دیدند یا کشته شدند، هزینه‌ای است که باید به جان خرید تا آن هدف محقق شود.

۲. الآن قدرتی پیدا شده است که می‌تواند حریف جمهوری اسلامی شود و فقط این حکومت و سران‌اش را از بین می‌برد (هدف‌مند و نقطه‌زن) و صدمه‌ای هم به ایران و ایرانی وارد نخواهد شد.

این دو گزاره با هم پیوند مستقیم دارند. ولی سر و ته‌شان با هم نمی‌خواند. اولی قربانی شدن ایرانیان بی‌دفاع و غیرنظامی را نه تنها موجه و اخلاقی می‌داند بلکه مصرانه پای‌اش می‌ایستد. دومی، خوش‌خیالانه می‌گوید: از من قبول کنید که مردم عادی صدمه‌ای نمی‌بینند چون این غول درنده خیلی اخلاقی و پاکیزه و هدف‌مند عمل می‌کند (این همان است که مهم‌ترین مدافع‌اش صدر اعظم آلمان گفت مباشر اجرای کار «کثیف» اروپاست).

مرگ وجدان و ابزاری دیدن اخلاق

گزاره‌ی اول چنان بوی زهم‌اش مشام انسان باوجدان را می‌آزارد که نیازی به شرح ندارد ولی آن گزاره را اغلب با گزاره‌ی دوم ترکیب می‌کنند و برای توجیه‌اش به حجم عظیم جنایت‌ها در جمهوری اسلامی متوسل می‌شوند تا لحظه‌ای هم که شده وجدان مخاطب را تخدیر یا خواب کنند.

انکار و مخفی کردن سوابق تکراری جنایت‌ها

گزاره‌ی دوم دروغ عریان و وقیحانه‌ای است که دهه‌هاست شاهد آن هستیم. اسراییل خشن‌ترین و درنده‌ترین نیروی نظامی-امنیتی را دارد و آخرین چیزی که در او می‌شود سراغ گرفت رحم و شفقت انسانی است. هیچ نیازی نیست به گذشته‌های دور برگردیم. همین دو سال گذشته، اسراییل غزه را شخم زد و هم‌چنان بی‌وقفه دست از جنایات جنگی و نسل‌کشی در آن‌جا بر نمی‌دارد. به گمان شما مردم ایران استثنا هستند؟ کسی که زیر چشم خودشان با مردمی که قرن‌ها با آن‌ها زیسته چنین می‌کند، با ایران و ایرانی چه خواهد کرد؟ این خط تبلیغی اسراییل در لحظه‌لحظه‌ی حملات وحشیانه‌اش به غزه بود: با مردم بی‌دفاع کاری ندارد و قبلاً به مردم ساکن در مناطق غیرنظامی هشدار می‌دهد و مردم سپر انسانی حماس هستند و الی آخر. یکایک این خطوط تبلیغاتی را برای ایران هم تکرار کردند و باز هم می‌کنند.

کسانی که گزاره‌ی دوم را باور می‌کنند و در نشر آن کوشش می‌کنند یا از تحلیل عقلی و منطقی ساده و سرراست عاجزند (مثل کسی که مغزش دچار اختلال بیولوژیک شده باشد)، یا چنان سرشار از خشم و بغض‌اند که مصلحت انسانی خودشان و هم‌نوعان‌شان را تشخیص نمی‌دهند، یا بدون هیچ مجامله و تعارفی صدای بلیغ تبلیغات یک حکومت خونریز و نسل‌کش شده‌اند و فکر می‌کنند خون را با خون می‌شود پاک کرد.

عاملیت انسانی: انسان ایرانی عاجز نیست

انسان بودن و وجدان داشتن را فراموش نکنید. ضمن تمام این‌ها کمی روی محاسبات خیلی ساده و منطقی مغزتان بیشتر حساب کنید. و فراموش نکنید که مردم، همیشه عاملیت دارند. حتی در استبدادی‌ترین و تاریک‌ترین موقعیت‌ها عاملیت دارند. آن دو گزاره‌ی فوق سوار بر یک پیش‌فرض خطرناک دیگر است: از خود مردم ایران هیچ کاری ساخته نیست. آن‌ها ناتوان محض و مطلق‌اند در تغییر سرنوشت‌شان لذا نیاز به نیرویی بیرونی دارند. نیاز به گفتن ندارد که چقدر این تحلیل توهین‌آمیز است و چقدر ناسازگار با واقعیت‌های جامعه‌شناختی.

پ. ن. نگران نباشید. من همیشه در نقد و مخالفت با استبداد داخلی بی‌وقفه نوشته‌ام. باز هم خواهم نوشت. سر فرصت. هنوز کار ما تمام نشده است. لذا خودتان را با نعل وارونه زدن، برچسب‌ زدن و افترا زدن خسته نکنید. من با دروغ‌پراکنی و پرونده‌سازی و سمپاشی از میدان به در نمی‌روم.

بایگانی