پیام ویدیویی کوتاه شهرام شبپره، با فاصلهی بسیار یکی از بهترین و انسانیترین پیامهایی بود که برای مردم ایران دیدم. ظاهرش هیچ مضمون سیاسی ندارد. مثل انسانی عادی برای انسانهای عادی حرف زده است. ولی در این ویدیو، شهرام شبپرها کارهایی را نکرده است – و اینجاست که ارزش آدمها به کارهای نکرده و حرفهای نزدهشان معلوم میشود.
او برای متجاوز هلهله سر نداد. از مردم دعوت به ریختن به خیابانها برای سرنگون کردن رژیم نکرد. شعارهای این مباد آن باد نداد. دنبال پر کردن خلاء هیچ چیزی برای هیچ کسی نرفت. از سوی دیگر – طبعاً – ستایشی از جمهوری اسلامی هم نکرد. مرگ بر آخوند هم سر نداد. مستقیماً با انسانهای ایرانی حرف زد. ولی ستون فقرات حرفهای شهرام شبپره جایی است که به نظر من بخش بزرگی از ایرانیان فارسیزبان داخل و خارج کشور به آن اعتنایی ندارند. آن ستون فقرات این است:
«من نمیخواهم راجع به جنگ و چه کار کنید حرف بزنم؛ چون من صلاحیت ندارم از این حرفها بزنم»
شهرام شبپره بلافاصله قلمرو دانش خودش و مرزهای چیزهایی را که در آن تخصص دارد پیدا کرده است. روحیهای پرنخوت در میان برخی از ایرانیان هست که اولاً خودشان را در همه چیز متخصص میدانند به ویژه در آن زمینههایی که تقریباً به طور مطلق هیچ دانشی دربارهاش ندارد. تصورشان این است که نشستن پای شبکههای اجتماعی و پروپاگاندای ماشین عملیات روانی جنگ، آنها را صاحبنظر و متخصص امر جنگ یا سیاست میکند. از همینها اگر دربارهی یکی دو مادهی منشور سازمان ملل یا کنوانسیون ژنو بپرسی نه اطلاعی دارند و نه علاقهای دارند دربارهاش حرف بزنند. اینها فقط یک چیز میشناسند و بس: «تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود». تمام منطقشان خشونت است و ویرانی و شالودهی این به اصطلاح «منطق» هم چیزی نیست جز نادانی و توهم. به تعبیر دقیقتر: جهل مرکب است.
این تجربهای است که در این چند سال بارها با آن مواجه شدهام. کسانی که با من اختلاف نظر دارند، یا از من مصرانه میخواهند دربارهی سیاست نظر ندهم و به مسایل دیگری مثل ادبیات و فلسفه و موسیقی و شعر بپردازم؛ در خیالشان این چیزها بیخطر است و اصطکاکی با خطاهای عظیم معرفتیشان پیدا نمیکند. حوزههای دیگر اندیشه هم البته اگر سلامت روان و وجدان داشته باشی، چراغ راه فهم آدمی از سیاست میشود. در مورد خاص من، چیزی که این دوستان و دشمنان به آن اعتنایی ندارند و آگاهانه خود را به نفهمیدن میزنند این است: به کسی که دکتری علوم سیاسی و روابط بینالمللی دارد میگویند در حوزهی تخصص و دانشاش حرف نزند. چرا؟ چون از نظر آنها – همین آدمهای غیرمتخصص – این آدمی که حوزهی کار علمی و حرفهاش دقیقاً همین است اشتباه میکند. روی چه حسابی؟ روی حس و عاطفهشان. بر اساس چه مستنداتی؟ دوغ و دوشابی که رسانه برایشان پخته است و اپوزیسیون ورشکستهی فکری و اخلاقی به خوردشان داده است.
شجاعت میخواهد که یکی مثل شهرام شبپره بگوید: «این در دایرهی تخصص من نیست» و در عین حال بتواند سخنی انسانی مبتنی بر وجدان، شفقت و شرف بزند. ایرانی بودن اینجاست که خود را نشان میدهد. دست مریزاد به شهرام شب پره! به احتراماش تمام قد میایستم و در برابر شرف و هوشمندی و فروتنی معرفتیاش تعظیم میکنم.
نوشتههای مرتبط:
- خودفریبیهای اهل قلم در توجیه تجاوز اسرائیل به خاک وطن علیرضا آبیز زندانی نقش؛ درسهایی از جنگ تحمیلی اسرائیل بر...
- بس است ریاکاری و تظاهر به انساندوستی ما چرا با جمهوری اسلامی مشکل داریم؟ چون ادعا میکند...
- چنگ بر صورت مادر گام اول این کابوس خونآلود به پایان رسید. آتش بس...
- این جنگ با همهی ماست لابد این روزها از بسیاری جاها شنیدهاید یا دیدهاید که...
- پایان مرحله اول جنگ سرعت تحولات ایران سرسامآور است. شب و روز کارم مشاهدهی...