قبله، مردم‌اند نه قدرت!

بیانیه‌ی میرحسین موسوی فصل‌الخطاب بود. چکیده‌ی بینش سیاسی راهگشا برای آینده‌ی ایران بود. نه در خیالات سیر می‌کند نه تملق قدرت را می‌گوید و نه ذلت دریوزگی در برابر بیگانگان متجاوز را تأیید می‌کند. این بیانیه راه را برای تأمل در بعضی از اصطلاحات رایج در ادبیات سیاسی و رسانه‌ای باز می‌کند. به دو فقره از آن‌ها می‌‌پردازم: اصلاح‌طلب و برانداز.

این دو لفظ در غوغای رسانه‌های اجتماعی سال‌های اخیر، تقریباً به طور مطلق معنا و مابه‌ازای واقعی‌‌شان را از دست داده‌اند. نه اصلاح‌طلب، اصلاح‌طلب است دقیقاً نه برانداز واقعاً برانداز. این دو کلمه را به عنوان دشنام به کار می‌برند. بسته به این‌که کجای طیف سیاسی واقع باشند. تمام کسانی که با شعار «تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود» زیست می‌کنند، هر کس را که مثل خودشان نباشد «اصلاح‌طلب» می‌نامند. قایل به ربط هم نیستند کلاً. همین‌طور فله‌ای هر که جز خودشان اصلاح‌طلب است و اصلاح‌طلب اسم رمز آدم نامطلوب و بد است. لذا سرنخارانید وقتی به کسی که اصلاح‌طلب نیست بگویند اصلاح‌طلب. این‌ها از عقل خودشان عبور کرده‌اند.

از سوی دیگر، طیف‌های مختلفی از حامیان ارزشی جمهوری اسلامی گرفته تا عده‌ای از اصلاح‌طلبان شناسنامه‌دار و نام‌آور، با شلختگی محض نام هر کس را که با آن‌ها اختلاف اصولی داشته باشد، «برانداز» می‌گذارند تا میان خودشان با آن‌ها فاصله‌گذاری کنند و البته نوع استفاده‌ی این دسته از افراد از «برانداز» هیچ دست کمی از استفاده‌ی آن طایفه‌ی فوق‌الذکر از «اصلاح‌طلب» ندارد. هر دو از واقعیت بریده‌اند. هر دو میان ذات‌گرایی و اصالت تسمیه در هروله‌اند. و دقیقاً همین‌جاست که میرحسین موسوی با این بیانیه‌ی آخرش همه‌ی محاسبات این‌ها را به هم ریخته است.

خودتان را گرفتار اسامی و عناوین نکنید. به محتوا توجه کنید. به تعبیر فرخی سیستانی:
سخن راست توان دانست از لفظ دروغ
باد نوروزی پیدا بود از باد خزان

به جای این‌که خودتان را نگران اسامی و برچسب‌ها کنید، دنبال حق باشید. اگر حق‌جویی و حق‌طلبی و فاصله گرفتن از دریوزگی در برابر متجاوزان خارجی، اسم‌اش «اصلاح‌طلبی» است من با کمال افتخار اصلاح‌طلب‌ام. اگر اسم این‌ها «براندازی» است، با نهایت مباهات براندازم.

بیانیه‌ی مختصر و موجز میرحسین موسوی،‌ مانیفست کم‌نظیری است برای نشان دادن راه آینده‌ی ایران.

هنوز مانده است تا بفهمند میرحسین موسوی چقدر سنجیده و دقیق گفته است در بیانیه‌اش. حالا می‌فهمید چرا بعضی از «اصلاح‌طلبان» و پهلوی‌چی‌ها و ویرانی‌طلبان ناگهان سازشان با هم کوک شده است؟ این درشتی‌های شیزوفرنیک بعضی از «اصلاح‌طلبان» را در برابر میرحسین می‌بینم و بیشتر به نتیجه‌‌ای می‌رسم که بیش از چهار سال است بر من مسجل شده است: اصلاح‌طلبان از موضوعیت افتاده‌اند و در دنیای موازی سیر می‌کنند.

آن اصلاح‌طلبانی که امروز به میرحسین موسوی «بی‌مهابا»سان می‌تازند، دقت ندارند که هم خودشان را به پهلوی‌چی‌ها و میگاییلی‌ها پیوند می‌زنند (مسیر تخریب تفکر درون‌زا) و هم پیام می‌دهند که: «تازه روزنه‌ای برای رسیدن ما به قدرت باز شده بود که میرحسین آن را کور کرد».

تجاوز اسراییل به ایران باعث شد، از میانه گرد و غبار سنگین این روزها، منطق «روزنه‌گشایی» به گمان بیفتد که می‌شود و باید باز به دست‌بوس قدرت رفت و این خبط مکرر سیاسی را زیر چتر «اصلاح‌طلبی» تزیین می‌کنند. برگردید به قبله‌ی مردم! پشت کنید به قبله‌ی قدرت!

بایگانی