پیش این الماس بی‌ اسپر میا…

در این ۱۶ سالی که گذشت، روز به روز بیشتر ایمان آورده‌ام به این‌که ایستادن در کنار میرحسین موسوی و ایستادگی کردن با او از درست‌ترین تصمیم‌های سیاسی و اخلاقی ما بوده است. در تمام این مدت، میرحسین و زهرا رهنورد، بدون هیچ لکنتی در کنار مردم ما ایستاده‌اند و سخن حق را گفته‌اند. گرفتار هیچ لغزشی نشدند. تن به هیچ ذلتی ندادند. خوار و خام هیچ تهدید و تطمیعی نشدند. میرحسین موسوی تا امروز تراز حق‌گویی باقی مانده است.

 این نکته را بارها نوشته‌ام که برای رسیدن به چنین منزلتی یک گام مهم را باید برداشت: عبور از خویشتن. خالی شدن از خود. و این همان وجه ممیزه‌ی میرحسین موسوی از سایر بازیگران سیاسی معاصر ایران امروز است. «ای حیات عاشقان در مردگی». تا از خود خالی نشوی به هیچ فیضی نخواهی رسید:

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی

در این چند سال گذشته و به ویژه در دوره‌‌ای که اسراییل به خاک ایران تجاوز کرد، سخت بود – و نباید سخت می‌بود – که هم‌زمان به همه‌ی خودکامگان و خیره‌سران داخلی و خارجی نه بگوییم. سخت بود – و نباید سخت می‌بود – تفاوت رسانه‌ی سالم را از رسانه‌ی مسموم و وجدان‌سوز تشخیص دهیم. در میان توفان و سیلاب دشنام‌ها که هر کسی – و هر خسی – به فراخور مرضی که در دل داشتند – حق‌طلبان را منکوب کردند و بسیار کسان در شب شبهت، در تشخیص قلب زراندود از گوهر صافی خطا کردند، سخت بود ایستادگی و سخت‌رویی.

آری، عیار مردم ما، به تعبیر میر دلاورمان، محک خورد. نه به ایران پشت کردند. نه شیفته و مرعوب مستبد داخلی شدند. نه برای خبیث‌ترین متجاوز تاریخ قرن بیست و یکم هلهله کشیدند. غریزه و شهود ایرانی و روح تمدنی ما از میانه‌ی این توفان – دست کم تا این لحظه – به سلامت عبور کرده است.

کار ما اما تازه شروع شده است. این اول کار است. ایران را باید آباد کرد و به آن امید دمید. برای امید دمیدن در روان ایران، نخستین کار این است که میل به ظالمان نکنیم: ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار. این هشدار – این زنهار – را خطاب به کسانی می‌گویم که یا میل به سودازدگان خارجی مستظهر به خباثت اسراییل کردند یا ذوق‌زده‌ی دو سه روز تظاهر خودکامه‌ی داخلی به رو کردن به سوی مردم شدند. یا کسانی که رسانه‌های موسوم به رسانه را که در هر قدم اولین اصول خبررسانی سالم را لکه‌دار می‌کردند – به صرف هر چه درشت‌تر دشنام دادن به مستبد داخلی – ستودند و خام تزویر آن‌ها شدند.

قاعده این است: با دوزخیان بهشت نتوانی ساخت. خوبی می‌خواهید؟ دانایی را بر تخت بنشانید.

بایگانی