نخست اینکه ما مسلمانان، به ویژه ما مسلمانان ایرانی، سخت دچار تعارضهای اخلاقی هستیم. مشکل هم مشکل یک شب و یک سال یا یک نسل نیست. مشکلی است که در دورهی مدرن گرفتار آن شدهایم و کسی هم علیالظاهر به خود زحمت نمیدهد این تعارضها را گوشزد کند و همه در ذهنشان یک مدینهی فاضلهی اخلاقی دارند که در عمل روز به روز از آن دورتر میشوند و آرمانخواهی اخلاقیشان هم روز به روز فربهتر میشود. ما بدون هیچ تعارفی در کثیری از شئون زندگیمان سخت دچار تعارض هستیم. و این وضعیتی تراژیک یا – به قولِ دوستی نازنین – کُمیک است. بعضی به این وضعیت آگاهی دارند و تا مغز استخوان رنجاش را حس میکنند. بعضی هم یا به آن اهمیت نمیدهند و تغافل میکنند یا اصلاً منکر وجود چنین تعارضهایی هستند. یا این تعارضها را باید حل کرد و یا از آنها دوری کرد. سخن من این است که ما پیوسته در این تعارضها غوطه میخوریم و از آنها دوری هم نمیکنیم، اما به هیچ وجه حاضر نیستیم زیر بار برویم که دچار تعارض و تناقض هستیم.
تعارض اخلاقی یعنی اینکه من و شما امروز سخت مقید به نماز خواندن باشیم اما عنداللزوم، ریاکارانه تظاهر به نماز خواندن هم بکنیم. تعارض اخلاقی یعنی اینکه شعار مخالفت با معاونت در ظلم بدهیم، اما صبح تا شب به طرق مختلف در ظلم معاونت کنیم و اگر کسی بگوید چرا میکنی، صریحاً بگوییم مصادیق معاونت در ظلم همین دو سه تا یا چند تایی است که من میگویم. کارهای من معاونت در ظلم نیست. تعارض اخلاقی اینکه دایرهی اخلاقیاتمان را – علی الخصوص هنگام گرفتن گریبان دیگران – تنگ بگیریم، چندان تنگ که بسیاری از انسانها از دایرهاش خارج بیفتند، اما وقتی که به خودمان برسد، ناگهان دایرهی اخلاقیاتمان از کهکشان راه شیری هم وسیعتر بشود. تعارض یعنی اینکه امروز من و شما برای نشان دادن اعتراضمان به اسراییل و کشتار مردم بیدفاع غزه، شعار بدهیم و در عمل هم لب به قهوهی استارباکس نزنیم – و هیچ دلیلی هم هیچ وقت نتوانیم بر «صهیونیستی» بودن استارباکس ارایه کنیم، جز همین دلایل عامهپسند که منابعاش فقط ما هستیم و جز با تفسیرهای موسع چنان نتیجهای از آن حاصل نمیشود – اما وقتی که همان منبعی که استارباکس را صهیونیستی خوانده است، «اینتل» را هم صهیونیستی میخواند (دقیقاً با همان نوع و جنس سخنی که در محکوم کردن آنها به کار برده بود) من و شما حاضر نباشیم تمام کامپیوترهای خانه و ادارهمان را دور بیندازیم و دنبال تکنولوژی دیگری بگردیم. ادعای بنده هرگز این نبوده است و هنوز هیچ دلیلی ندارم بر اینکه استارباکس، اینتل، پیاچپی و مکدونالد صهیونیستی هستند. اما اگر چنین چیزی بر من محرز شود و نظام اخلاقی من حکم کند که نباید به این شیوه معاونت در ظلم صهیونیسم کرد و فردا قهوهی استارباکس ننوشیدم ولی تمام کامپیوترهای خانه و ادارهام را خاموش نکردم (و تراشهی «اینتل» آن را دور نینداختم)، یعنی آشکارا دچار تعارضی هستم غریب. تعارض اخلاقی یعنی اینکه من در تهران با ادعاهایی از جنس همین ادعا، فروشگاه بنتون را آتش بزنم و بعد معلوم شود صاحب بنتون نه صهیونیست است نه یهودی و اصلاً طرف اسراییلی هم نیست. وقتی کاشف به عمل میآید صاحب بنتون ایتالیایی است و یک کاتولیک دو آتشه، یعنی ما سخت دچار تعارض اخلاقی هستیم و هرگز به خودمان زحمت احراز حقیقت را ندادهایم. اتهام زدن کافی است، مادامی که اتهام، اتهام بدی باشد (از جمله اتهام همدستی با صهیونیسم). در این تعارضخانهی اخلاقی، اصل بر برائت نیست بلکه شما مجرماید مگر اینکه خلافاش ثابت شود. تعارض اخلاقی یعنی اینکه خار را در چشم دیگران ببینیم، اما کُنده را در چشمِ خودمان نبینیم. اینها تنها مشتی نمونهی خروار این تعارضهاست. اهل اشارت خود بهتر میتوانند نمونههای مشابه را برای خودشان بسنجند. میزان نفس هر کسی دست خودش هست.
هنگام غروب، دوستی نازنین توجهام را جلب کرد به یک سخنرانی از دکتر سروش با عنوان «کاری باید کرد». این سخنرانی مالامال از دغدغههایی است که من دارم و همین دغدغههاست که باعث میشود دست به قلم ببرم و چیزهایی از این دست را بنویسم. این سخنرانی، حقیقتاً سخنانی دارد شگفت و تازه. به خصوص از دقیقهی ۴۵ به بعد این سخنرانی را گوش بدهید (جایی که از نگاه حافظانه به زندگی سخن میگوید)، هر چند باید این سخنرانی را به دقت از ابتدا گوش داد. این دکتر سروش، دکتر سروش تازهای است. بسیار خشنودم که سروشی که من میشناسم، سروشی نیست که در یک پیلهی دربسته بچرخد و دیروزش با امروز فرق نداشته باشد. این سروش، و سروشی که من از دو سه ماه پیش میشناسم، با سروش یک سال و سه چهار سال پیش فرق دارد. من هرگز از جنس کسانی نبودهام که سروش را در ذهن خودم ساخته باشم و سروش راکد و جامد برایام مطلوبتر باشد از سروشی که مدام در تکاپوست و پیوسته به تراشیدن و صیقل دادن نظام فکریاش میاندیشد. القصه، خلاصهی سخن این است که باید آن ایدهآلیسم اخلاقی سنتی را ترک گفت. دستور العملهایی که صد سال پیش میتوانستند (یا فکر میکردیم یا فکر میکنیم که میتوانند یا میتوانستند) پاسخگوی مشکلات ما باشند، امروز در مقام پاسخگویی عاجزند و نارسا.
ما میراثدارِ پیامبر رحمه للعالمین باید باشیم اما از ذهن و عملمان پیوسته تناقضهای اخلاقی میبارد و هر وقت هم که کسی بخواهد این تناقضها را به ما گوشزد کند، میگوییم که اینها تفلسف است. تفلسف یعنی گم کردن سؤال اصلی در میان سؤالهای فرعی. سؤال من روشن است: آیا میتوان به بهانهی (هدف انسانی و اخلاقیِ) محکوم کردن توحش اسراییل در غزه، دروغ هم بگوییم؟ سؤال به همین سادگی است. و هنگامی که نتوانیم بدون لکنت زبان پاسخی روشن و قاطع به این پرسش بدهیم، یعنی داریم به صراحت سر خودمان را کلاه میگذاریم. تعارض اخلاقی یعنی اینکه اخبار و صدا و سیمای جمهوری «اسلامی» ایران میگوید فلان روز در اسراییل یک اتوبوس مورد حملهی مبارزان فلسطینی قرار گرفت و ده نفر صهیونیست در آن به هلاکت رسیدند. وقتی خبرها را میخوانی (از منابع غیر از منابع رسمی کشور «اسلامی»مان)، میبینیم که اتوبوس فوق، اتوبوس سرویس مدرسه بوده است و آن صهیونیستها، اطفال دبستانی! اخلاق یعنی اینکه بگوییم در انفجاری که کار مبارزان فلسطینی بود، یک اتوبوس حامل اطفال دبستانی اسراییلی منفجر شد. نیازی به تذکر نیست که اگر یه تار مو از سر هر طفل فلسطینی کم شود، من و شما مکلف به گزارش آن هستیم. اما تعارض اخلاقی آشکار، یعنی اینکه به خاطر منافع سیاسی، اگر اقتضا کند دروغ هم بگوییم و هیچ تلاشی هم برای افشای این دروغ نکنیم.
سخنرانی زیر را بشنوید و به تعارضهای فراوان اخلاقیای که پیوسته با آنها درگیر هستیم بیندیشید. اگر توانسته باشم با این یادداشتها، حساسیتمان را به اخلاق برانگیخته باشم، به مقصودم رسیدهام. بد نیست قبل از شنیدن این سخنرانی، این مطلب وبلاگ شیخ محمد رضا زائری را هم بخوانید. شاخ در نیاورید؛ عنواناش این است: «آفرین بر اسراییل!». با حوصله تا آخرش بخوانید.
Israel is facing growing demands from senior United Nations officials and human rights groups for an international war crimes investigation in Gaza over allegations such as the "reckless and indiscriminate" shelling of residential areas and the use of Palestinian families as human shields by soldiers.
پ. ن. ۲. این مقالهی نائومی کلاین را در دفاع از تحریم اسراییل بخوانید. مقالهای است ستودنی و تأملبرانگیز (گمان میکنید لازم باشد بگویم چه اندازه تفاوت است میان این رویکرد و اسراییلی خواندن استارباکس و کیافسی؟).
نوشتههای مرتبط:
- اسراییل: ارض مقدس تروریسم یا افسانهی دموکراسی؟ مسألهی اسراییل و جمهوری اسلامی در تخیل عمومی ایرانیان پیوندی...
- از کارِ نمادین تا کار واقعی دیدهام که پارهای از دوستان، حرکت اعتراضی در تحریم کالاهای...
- پیشفرضهای ساده؛ نتیجهگیریهای بزرگ این تکلمه را باید زیر مطلب قبلی مینوشتم اما تعمداً...
- هزارتوی جهانی شدن، اسراییل و معضلات اخلاقی «از استارباکس نباید خرید کرد، چون صاحباش یهودی صهیونیست است...
- حقوق کدام بشر؟ این وسوسههای ذهنی آدم را راحت نمیگذارد. مدت درازی نگذشته...