سیل ادبار و طوفان سوء عاقبت!

دریغ است این را همین حالا نگوییم هر چند شیرین‌تر بود اگر دو سه روز دیگر می‌گفتیمش. رییسی از دامان امام رضا و تولیت قدس دست تولا به دامان تتلو زد. همین نکته شاهدی بلیغ و بینه‌ای است استوار در بخت‌برگشتگی و ادبار:
چو تیره‌ شود مرد را روزگار
همه آن کند کش نیاید به کار
و عبرت‌آموز است که خویشاوند منبرنشین خراسانی رییسی کشتی ارباب هنر می‌شکند به بهانه‌ی حواشی کنسرت اما دامادش به هول و دستپاچگی به تمنا و دریوزگی رأی چنین نمایش رسوایی را با کسی اجرا می‌کند که سرتاپای‌اش حاشیه است! این‌که ابوالقاسم طالبی آن به اصطلاح نخبه‌ی قلاده‌دار رییسی آب دهان می‌اندازد به روی ماه شجریان اما رییسی گمان می‌کند که می‌تواند جای شجریان را با تتلو پر کند کم نکته‌ای نیست. قصه‌ی ریاکاری متولی آستانه دیگر بی‌مزه و خنک شده است. این هم‌آغوشی رییسی با تتلو مرتبه‌ای تازه است از افول. چه شد آن همه خروش و دبدبه‌ی تبلیغات؟ چه شد آن همه خدمتکاری صدا و سیما و فارس‌نیوز و کیهان و تسنیم؟ چه شد آن همه جانفشانی وطن امروز؟ کوه‌تان موش زایید؟ امام رضا متعلق به همه است؟ آری هست! مثل این است که بگویید بهشت متعلق به همه است حتی متعلق به فاسقان و دروغ‌گویان و ریاکاران. یعنی رییسی که آن نمایش را در برابر دوربین دست در آغوش تتلو اجرا کرد همان را در دل داشت که تتلو بر زبان؟ امام رضا متعلق به همه است؟ پس چرا امام رضا باید به گروگان علم‌الهدی برود و سایه‌اش از محمدرضا شجریان دریغ شود؟ «انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ»!

بایگانی