قبله‌ی عالم گم می‌شود!

هنوز دو سه ساعت نشده است به همراه بانو به پاریس رسیده‌ام. بانو به قدر کافی سر پاریسی‌ها غر زده است. من هم بگذارید غرغرم را بکنم. توی این شهر درندشت، یک نفر وبلاگ‌نویس فارسی زبان نیست ما را نجات بدهد؟ از هر کس می‌پرسی که مثلاً مترو کجاست و چطور می‌شود از دفانس رفت تا شانزه لیزه، فقط چند دقیقه به فرانسوی یک مشت حرف نامفهوم و عجیب و غریب می‌گویند و آدم ناچار می‌شود بگوید مرسی فهمیدم تا طرف شرش را بکند و برود!

عجب گیری کرده‌ایم توی این شهر! دست‌مان از زمین و آسمان کوتاه شده است. افتضاح‌ترین شهر اروپایی است که تا به حال دیده‌ام. شاید دلیل‌اش این است که هیچ دوست و آشنایی راهنمایی‌مان نکرده است. فعلاً‌ تصمیم گرفته‌ایم بخوابیم شاید تا فردا فرجی شد و یکی از اهالی وبلاگ‌شهر به دادمان رسید! اگر احیاناً راه‌تان را گم کرده بودید و حوالی مرکز شهر پاریس نزدیکی‌های طاق نصرت‌شان یا رو به روی ایفل بودید، ای‌میلی بزنید یا همین‌جا کامنت بگذارید. شدیداً به یک نفر ایرانی یا انگلیسی که فرانسه بلد باشد نیازمندیم! باز خدا پدر همین اینترنت هتل را بیامرزد که ما از همه جا بی‌خبران را می‌تواند کمی کمک کند! فعلاً که مثل لال‌ها یا دهاتی‌هایی که برای اولین بار رفته‌اند تهران، داریم دور خودمان می‌چرخیم. قرار بود روز قبل از حرکت‌مان به حکیم‌الملکوت (همان داریوش غیرمحمدپور) تلفن بزنیم، اما مجالی دست نداد. حالا شاید دوباره باز چیزی نوشتیم و وضعیت بحرانی فعلی را تشریح کردم.

برای آن‌ها که نمی‌دانند هم یک بار دیگر اضافه می‌کنم فردا (یعنی روز نیمه‌ی شعبان) تولد قبله‌ی عالم به سال قمری است. این را نوشتم شاید دل بعضی‌ها به رحم بیاید و ما را از وسط جزیره‌ی «انگلیسی‌خوارها» نجات بدهد!

بایگانی