پیشتر از این آلبوم «افق مهر» با صدای ایرج بسطامی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان را در ملکوت نیاورده بودم. تذکر دوستی، باعث شد اکنون که در آستانهی بهار هستیم، این اثر کمتر شناختهشده را به مهمانی صادر و وارد ملکوت بیاورم. متن یکی از غزلیات خواجو را که شعر تصنیف بخش دوم این آلبوم است (دقیقهی ۱۵:۴۰ به بعد)، اینجا میآورم که سخت مناسب حال است و غزلی است لطیف.
صبح وصل از افق مهر بر آید روزی
وین شب تیرهی هجران بسر آید روزی
دود آهی که بر آید ز دل سوختگان
گرد آیینهی روی تو در آید روزی
هر که او چون من دیوانه ز غم کوه گرفت
سیلش از خون جگر بر کمر آید روزی
وانکه او سینه نسازد سپر ناوک عشق
تیر مژگان تواش بر جگر آید روزی
میرسانم به فلک ناله و میترسم از آن
که دعای سحرم کارگر آید روزی
عاقبت هر که کند در رخ و چشم تو نگاه
هیچ شک نیست که بیخواب و خور آید روزی
هست امیدم که ز یاری که نپرسد خبرم
خبری سوی من بیخبر آید روزی
بفکنم پیش رخش جان و جهان را ز نظر
گرم آن جان جهان در نظر آید روزی
همچو خواجو برو ای بلبل و با خار بساز
که گل باغ امیدت ببر آید روزی
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.