هفتهی پیش بعد از مدتها به دیدن جان کین رفتم تا هم دیداری تازه کنیم و هم گفتوگوی کوتاهی دربارهی نتایج پایاننامهام داشته باشیم. دربارهی پایاننامه حرف زیادی نمانده بود: نمرهی خوبی گرفته بودم و از تحصیل فارغ شده بودم. تنها مانده بود همان تعارفات معمول استاد و دانشجو. از جامعهی مدنی سخن گفتیم و دموکراسی.
در اوضاع و احوال کنونی جهان، شاید یکی از توهماتی که مخصوصاً برای ما شرقیان پیش میآید این است که دموکراسی و جامعهی مدنی در غرب به ثبات و کارایی رسیده است و لاجرم الگویی مطلوب برای کشورداری و حکومت است. تجربهی اروپا و آمریکا در پنجاه سال گذشته نشان میدهد که این تصور خطاست. دموکراسی و جامعهی مدنی وضعیتی سیال و غوطهور در امکان دارد و ممکن است هر شکلی را به خود بگیرد. جان کین مثال خوبی زد از جامعهی هلند و نشان داد که چگونه جامعهای که مدنیت و دموکراسی در آن شکل گرفته و استقرار یافته است، میتواند مسیر معکوسی را طی کند و در مدت کوتاهی تمام آن دستاوردهای دموکراتیک و مدنی را به باد دهد. جامعهی مدنی نیازمند مدیریت و پالایش مکرر و دائمی است. ساعتی نیست که کوک شود و بتوان آن را به امان خدا رها کرد.
یکی از مسایلی که امروزه در اروپا مطرح است و مخصوصاً در بریتانیا چالشهای زیادی بر سر آن میرود، تکثر فرهنگی است. خاطرم هست که سال پیش درسی داشتیم با لرد بیکو پارک که در واقع تدریس یکی جلسات کلاس جان کین را دربارهی دموکراسی و خشونت به عهده داشت. ترم بعد هم بیکو مربی درس مانهایم و پوپر بود. یکی از دغدغههایی که ذهن او را مشغول ساخته بود، سست شدن بنیادهای تکثر فرهنگی در بریتانیا بود (برای خلاصهای از دیدگاههای او مقالهاش را با عنوان «تئوری سیاسی و جامعهی چندفرهنگی» بخوانید). این جامعهی چند فرهنگی، تا زمان قدرت گرفتن دست راستیهای هلند و مخصوصاً پیم فورتوین، تا حدودی توازن مدنی و دموکراتیک آن جامعه را حفظ میکرد. گسترش عقاید افراطی مهاجرستیز در لفافهی دفاع از دموکراسی و جامعهی مدنی، عملاً راه فرسایش تمام آن دستاوردهای ارزشمند جامعهی هلند را هموار کرده است. این اتفاقات ظاهراً ساده که از دید ما ایرانیان به راحتی پنهان میمانند، نشانههایی محکم هستند بر اینکه دموکراسی و جامعهی مدنی آسیبپذیر و شکننده هستند و از سویی عوامل تکثر فرهنگی و بسترهای مختلف اجتماعی در بسط و تقویت آن نقش عمدهای دارند.
با در نظر داشتن این نکات مختصر، میتوان تصور کرد که در کشوری مثل ایران، با تمام مسایل پیچیدهای که دارد، پیچیدن نسخهی دموکراسی و جامعهی مدنی، تفکر و تئوریپردازی فراوان میطلبد و از همه مهمتر عزمی استوار برای حفظ دستاوردهای چنین الگویی. وضعیت خاتمی و جنبش اصلاحات در ایران، البته موانع و ظرافتهای خاص خودش را داشته است و خاتمی با وجود اینکه عملاً در بعضی عرصههای مهم شکست خورده است، توفیقی مهم داشته است و راه رسیدن به الگویی سالمتر برای حاکمیت را هموارتر ساخته است. مهم نیست که در آیندهی سیاسی ایران کدام گروه نیت برقراری دموکراسی و جامعهی مدنی را از هر نوعاش داشته باشند، مهم این است که برای برگرفتن چنان الگویی، تنقیح جدی بسیاری از مفاهیم لازم است. از جملهی مقولاتی که به ندرت توجه سیاستمداران ما را جلب میکند، آسیبشناسی خود دموکراسی است. دموکراسی حامل خشونت است. این جمله را با تأمل بیشتر و دقت فراوان بخوانید و شتابزده رأی ندهید. دموکراسی هم حامل خشونت است و هم میتواند راه خشونت را هموار کند.
مدتی پیش قصد کرده بودم کتاب «خشونت و دموکراسی» جان کین را که مدتی پیش دانشگاه کیمبریج چاپ کرده بود ترجمه کنم تا مستقیماً آرای یکی از تأثیرگذارترین متفکرین تئوری سیاست بریتانیا و پرسابقهترین نویسنده دربارهی دموکراسی و جامعهی مدنی را طرح کنم. اما ظاهراً انتشارات طرح نو دست اندرکار ترجمهی سلسلهای از آثار جان کین است که آن ترجمه را از موضوعیت میاندازد. با این حال، برای بسط بیشتر قرار بر این شد تا به جان کین مصاحبهای کنم در این زمینه و آن را در ملکوت غربی بیاورم و او هم با خوشرویی این پیشنهاد را پذیرفت. در فرصت مقتضی برای بسط بیشتر صحبت آن مصاحبه را خواهم آورد تا موضوع بیشتر شکافته شود.
مطلب مرتبطی یافت نشد.