بانوی موسیقی و گل اسطوره ی عاشق شدن تا من دوباره من بشم دوباره لبخندی بزن لبخنده ی تو جانمو مغلوب رؤیا می کنه انگار جهان وا میسته و ما رو تماشا می کنه . . . بانوی موسیقی و گل تندیش شاعرانگی نوازشم کن و ببر مرا به جاودانگی شب از نگاهت آینه رو پر از ستاره می کنه برهنه میشه از خودش به من اشاره می کنه تا از سپندم جدا شدم امشب، سوار بر ماشینی که مرا می رساند، این آهنگ ابی را گوش می دادم. عجب شعر لطیفی دارد!
مطلب مرتبطی یافت نشد.