این قوم سفرناک

دقایقى بیش نیست که به اسن رسیده ام. پیش از آنکه با هادى روانه‌ى خانه شویم براى ناهار، گفتیم بیاییم و سرى به ارض مقدسه بزنیم و احوال ملک را دریابیم. امن و امان است گویى. فرصت اندک است و گرنه حکایت‌ها مى‌نوشتیم. فعلاً برویم که منتظر قبله‌ى عالم هستند!

بایگانی