مدتی است که گرمای بیسابقهای اروپا و لندن را فراگرفته است. شهری که هیچوقت گرمایی چنین طاقتفرسا را ندیده است، گویی آتشِ کویر بر سرِ آن میبارد. در این تفّ سوزانِ گرما، کامپیوتر من هم تا همین دقایقی پیش احتمالاً به خاطر حرارت بیش از حد هوا هر چند دقیقهای بازی در میآورد و به اغما میافتاد. عصر بیرون زدم تا برایش یک فنِ جدید بخرم که همه جا تعطیل بود. گویی با خنکتر شدن هوا، این زبانبسته هم نفسی کشیده است. سه ساعتی است که بدون بهانه و یک نفس مرا همراهی کرده است و فرصتی برای ادامه دادن ترجمههایم برایم فراهم کرده است. گفتهاند که فردا دمای هوا ده درجه پایین میآید! هوای لندن هم مثل آدمهایش حساب و کتاب ندارد. بیچاره کسانی که تاب این گرما را ندارند و پیوسته عرقریزان و دستمال به دست از آفتاب به سایه میگریزند و همه جا پیِ کولری هستند تا دمی از هرم گرما بیاسایند!
مطلب مرتبطی یافت نشد.