بر باد اگر رود . . .
امروز هوا محشره: آفتابی، لطیف و ملایم. نسیم روحنوازی هم که میاد آدمو زنده میکنه. ولی خودم زیاد حس و حال بیرون رفتنو ندارم. امشب میخوایم با سعید بریم سینما فیلم «اعترافات یک ذهن خطرناک» رو ببینیم. جمیل میگفت فیلم خوبیه. اینجا یکی از کارای ثابتِ من سینما رفتنه. خوشبختانه پایههای من هم همشون اهل فیلمن و سراغ فیلمای آبزیپو نمیرن. پریشب که فیلم پیانیست رو دیدم، وقتی از سینما بیرون میومدم با خودم میگفتم که سینما وقتی مغز داشته باشه و معنا پشتش باشه، انسان رو انسانتر میکنه و گوهرِ آدمی رو برهنه میکنه میذاره جلوش. کم نیست که به بهانهی دیدنِ یه فیلم آدم مجال گریستن پیدا کنه و گرد و غبار از آینهی دل پاک کنه تا عشقشو واضحتر ببینه.
اما، «این راه را نهایت صورت کجا توان بست»… که:
ما در درون سینه هوایی نهفتهایم / بر باد اگر رود دل ما، زان هوا رود
شاید هم تا به حال دیگه کاملاً به باد رفته باشه! گوشِ کی بدهکاره؟
سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود
مطلب مرتبطی یافت نشد.