آیا انگلیس ایران را تهدید کرد؟

دو سه جا خواندم در وبلاگ‌ها که ایران از بیم تهدیدهای انگلیس جا زد. اولاً که این روایت از بن غلط است. هیچ یک از سیاست‌مداران انگلیس «تهدید» آن هم از نوع تهدیدهای خشن و شدیداللحن نکردند. تونی بلر گفته بود ۴۸ ساعت آینده نسبتاً مهم و حساس است (fairly critical) و گفته بود پس از آن مواضع سخت‌تری خواهند گرفت. به این نمی‌گویند تهدید. این عرف دیپلماتیک در زبان‌بازی سیاسی است. نمی‌دانم ما چرا دوست داریم سیاست‌مداران ایرانی را همیشه زبون و ترسو و عاجز بدانیم؟ این چیزها درباره‌ی هر کسی صادق باشد، درباره‌ی احمدی‌نژاد صادق نیست. او بارها نشان داده است از هیچ چیزی هراسی ندارد، حتی اگر به بهای بسیار سنگینی برای کشور تمام شود. پس نگویید او ترسید که این کار را کرد. اصلاً مسأله ترس نیست. من تنها حرکت آرام و تدریجی خردِ سیاسی را در این رفتار می‌بینم. خردِ سیاسی همان دیپلماسی است، همان استفاده از فرصت‌هاست. سوار شدن بر موج اتفاقات و استفاده‌ی بهینه از لحظه‌ها کردن است.

من با این یادداشت مهدی جامی (سیاست مات کردن حریف) سخت موافق‌ام. تحلیلی است بسیار خوب و منصفانه از اتفاقات امروز. من در رسانه‌های اینجا هیچ تهدید ندیدم. هر چه بود نگرانی و دست و پا زدن‌های سیاست‌مداران این‌جا بود برای آزادی سریع ملوانان‌شان. همین. آن چیزی که بعضی از وبلاگ‌نویسان اسم‌اش را گذاشته‌اند تهدید و واکنش خشن و سریع، چیزی است در حد و اندازه و قد و قامت یکی مثل جورج بوش که تازه آن هم بعید است دیگر به این سادگی اتفاق بیفتد (قضیه‌ی ناپدید شدن مأمور سابق اف‌بی‌آی چیزی را به یاد کسی نمی‌آورد؟). هیچ نیازی نیست برای نشان دادن مخالفت‌مان به جمهوری اسلامی و اعتراض به آن یا انتقاد شدید و جدی از آن به هر خار و خاشاک سستی چنگ بزنیم. هر کسی را در جای درست و مناسب خودش باید نقد کرد و آن‌جا که رواست و لیاقت آن را دارد یا باید به درستی ستود و حق‌اش را ادا کرد و یا سکوت کرد. انتخاب با ماست. اما جانب انصاف را نباید فروگذاشت.

بایگانی