از مسیح مصلوب تا رستاخیز مسیح

فیلم زفیرلی درباره‌ی مسیح را تلویزیون در دو قسمت نشان داده است. فیلم شگفت‌انگیزی است. ساعتی پیش به بانو می‌گفتم که وقتی سخنان عیسی را، چنان‌که در این فیلم گزارش شده است، می‌شنوم، گویی آیات قرآن را دارند می‌خوانند برای‌ام. چه اندازه روح سخنان عیسی شبیه است به آن‌چه در متن آن بالیده‌ام. عیسی سخن می‌گفت و گویی کسی سوره‌ی انشراح را از اول تا به آخر به انگلیسی برگردانده بود و من می‌شنیدم. رنج‌های پیامبران چه اندازه به هم شبیه‌اند! اما این آیا غریب نیست که یهودیان پیامبران مسیحیان را بر صلیب کشیده‌اند (به روایت خود مسیحیان) و نزاع میانِ آن‌ها،‌ آن اندازه نیست که نزاع میان یهودیان و مسلمانان؟ بانو امروز می‌گفت حساب‌اش را بکنید کسی می‌توانست فیلمی از ماجراهای کربلا بسازد و امام حسین را تصویر کند. مسلمانان و شیعیان چه حالی می‌شدند اگر صحنه‌ی قتل امام حسین را می‌دیدند؟ آن‌ها که باورشان، با باور کشندگان نواده‌ی رسول خدا یکی بود، چه می‌اندیشند درباره‌ی آن واقعه؟ مسیح دارد می‌گوید: «ای‌لی! لاماک ساباکتانی» (یا «ای لای! لاما ساباکتنی»). چقدر شبیه به جمله‌ی حسین بن علی است وقتی می‌گفت:‌«هل من ناصر ینصرنی؟» همیشه مصایب مسیح، واقعه‌ی کربلای و بر دار رفتن حلاج برای من عناصری داشته‌اند بسیار شبیه به هم. این‌ها هم آیا اسرار هویدا می‌کردند؟ هر سه گویی در برابر ظاهر و شریعتی ستبر و قطور، از باطن و معنا سخن گفته‌اند. هر سه منادیِ آزادی روح دین از پوسته‌ی شعائر بودند. هر سه قیامتی مردانی بودند در چنگالِ اهل شریعت. وقتی موسی تابِ قیامتی بودن خضر را نیاورد، آدمیان احتمالِ سنت‌شکنیِ آن‌ها می‌کردند؟

بایگانی