اصلاً به ما بگویید چرا دیوانگی بد است؟ چرا حماقت مذموم است؟ افاضات سردار طلایی را بخوانید. آدم نمیداند بخندد یا گریه کند: «اگر من این مسئولیت را نداشتم، همچون شما جوانان انقلابی به خاطر اهانت به پیامبر تجمع می کردم و حاضر بودم حتی در ازای آسیب دیدگی نیز وارد سفارت مذکور شده و اعتراض خود را به گوش مسئولان آن کشور هتاک برسانم.» سردار تازگی آموخته است که میتواند خودش «تجمع کند»! تجمعی که خود آدم با خودش بکند، چه شود! سردار مثل اینکه خبر نمیخواند. آنکه کاریکاتور کشیده است و آنکه سفارش داده است و منتشرش کرده اصلاً مسئولان آن کشور نبودهاند، چه برسد به اینکه هتاک باشند آن مسئولان. وقتی میگویم اینها دیوانه شدهاند، فکر میکنید بیخود میگویم؟ رفتار این شورشیان در ایران (و سوریه و لبنان) جوری است که انگار در این کشورها حکومت و دولت اصلاً کارهای نیست و حتی خوشاش میآید این اتفاقات بیفتد (بدون اینکه رسماً خودش برود هوچیگری کند). آقا! از دانمارک شاکی هستید، روابطتان را با این کشور قطع کنید (حالا درست یا غلط)، سفارتخانهاش را ببندید، سفیرش را اخراج کنید و اعتراضتان را مدنی و دپیلماتیک اعلام کنید. وقتی میگذارید چهار تا جوان افراطی حیثیت خودتان و همهی دنیا را به مسخره بگیرند، اول از همه آبروی خودتان میرود. آتش زدن یک ساختمان آخر یعنی چه؟ مصداق دیوانگی نیست این؟ پلیس چه کاره است این وسط؟ نیروی انتظامی چه کار میکند؟ وزارت کشور ته دلاش دارد قند آب میشود؟ وضعمان همینجوری خیلی خوب است و دنیا دارد ما را تشویق میکند که رفتید آتشبازی راه انداختید؟ فکر کردید دوباره سیزده آبان شده است و لانهی جاسوسی و این حرفها؟ عجیب است به خدا! حیرتآور است. درست مثل بچهای که وسط جنگ و دعوا دارد جیغ و داد میکند شدهایم. به جای اینکه شروع کنیم به امتیاز گرفتن، مدام در حال سوتی دادن هستیم و گل خوردن. همینجوری الکی و بیخودی! چرا؟ چون یک نفر مسئول پیدا نمیشود که بگوید مصلحت کشور، مصلحت مسلمین، مصلحت انسانها، مصلحت صلح، در «عقل» است و خویشتنداری. اصلاً «عقل» یعنی چه؟ دیوانه بشوید آقا! دیوانگی عالمی است به خدا! توی دیوانگی است که میشود همه را به کشتن داد، حتی آن عابر پیادهای را که بیخبر از همه جا از جلوی سفارتخانهای در کشوری در خاورمیانه رد میشود. برای ما البته مهم هم نیست که پیش وجدانمان شرمنده باشیم. دیگر از خود خدا و پیغمبر هم سبقت گرفتهاند. شیطنت اروپایی که نمیخواهد جهان اسلام را بفهمد و مدام دنبال آشوب است سر جای خودش، حماقت این طرفیها را نمیتوان بخشید. گیر افتادهایم وسط دو گروه کینهجو و دیوانه که دارند برای همدیگر رجز میخوانند و شاخ و شانه میکشند. هی داریم داد میزنیم و به هر دو طرف میگوییم بس است دیگر، آدم باشید. در جواب از هر دو طرف فحش میخوریم. مسلماناش به ما میگوید خود فروخته و بیغیرت. آن طرفیها میگوید دشمن آزادی بیان و مزدور حکومت. عجب شری گیر کردهایم ها! میبینید طرفدار عقل و صلح و آرامش بودن چقدر هزینه دارد؟ میبیند هزینهی بیعقل بودن و فقط بد و بیراه گفتن و سوار احساسات بودن چقدر کمتر است؟ چرا دیوانه نباشیم؟ مگر ما مدام از این «عقل» و «دوراندیشی» (و البته کمی هم «وجدان») نیست که در رنجایم؟ حالا این دیوانگی همعنان بیوجدانی هم هست. اخلاق ما کجا و اخلاق آتشبازان کجا؟! خدایا عاقبت همگی ما را ختم به خیر کن!
مطلب مرتبطی یافت نشد.