لقمه‌ی نان حلال

می‌گوید: «چه می‌کنی؟»
می‌گویم: «دنبال یک لقمه نانِ حلال دارم می‌دوم!»
می‌گوید: «لقمه‌ی نان حلال که دویدن ندارد! اگر لقمه‌ای رزق تو باشد و مال تو باشد و در نتیجه حلالِ تو باشد، دویدن لازم ندارد. دو دستی تقدیم‌ات می‌کنند. می‌گذارند اصلاً توی دهانت که به نرمی و آسانی فرو ببری! آن لقمه‌ی حرام است که برای‌اش جان می‌دهی و جان می‌ستانی. آن لقمه‌ی حرام است که عرض و آبروی دیگران را می‌بری و به خاطرش به این و آن زهر می‌پاشی. آن لقمه‌ی حرام است که باید برای‌اش دوید. وقتی هم که خوردی زیر دندان‌ات مزه می‌کند. اما بعد تا آخر عمرت باید بدونی تا همان یک لقمه‌ی حرام را دفع کنی!»
بایگانی