اما این چهار دیواری تنگنا و فراخنا دارد. این چهاردیواری هم گاهی تعدی و تجاوز دارد. گاهی این وسوسه در جان بعضی از ایمانداران میافتد که دیگران را میهمان خانهی خود بکنند. اما همهی خانههای ایمانی که فراخ نیستند. و همهی آدمها هم که نحیف و مُردنی نیستند (عقلاً، اخلاقاً و از منظر روحی). هم بعضی خانههای ایمانی تنگاند و کوچک و هم بعضی میهمانانِ خانهی بعضی از ایمانداران، فربهاند و بزرگ. در آینههای کوچک جا نمیشوند. شترهایی هستند که قرار است بروند به خانهی مرغ. اما بعضی وقتها، عدهای از ایمانداران، ترجیح میدهند دست و پای میهمانان بلند قامت را مُثله کنند تا در آن خانهی تنگِ ایمانشان بگنجند. آن چهاردیواری ایمانشان، هنوز چهاردیواری ایمان است. آنکه مرتکبِ فعلِ غیر اخلاقی شده است یا مرتکب خشونت شده، آن خانه نیست. ایمان نیست که خشونت ورزیده. ایماندار است که دست به تعدی و تجاوز زده است. یعنی ایماندار به جای اینکه بنشیند و تأمل کند که هر میهمانی در این خانهی خُرد نمیگنجد، یا دچار اشتباه محاسباتی شده و یا سختسرانه تصمیم به گنجاندن هر میهمانی در همین خانهی تنگ شده است. اما خانهها، و خانههای ایمان را نیز، میشود فراختر کرد. میشود ایمانها را بسط داد. میشود صحنِ خانهی ایمان را چندان گسترش داد که جهانی در آن بگنجد. این منوط است به تصمیم و اختیارِ ایماندار.
چهاردیواری ایمان، جایی است برای آزادی. نمیتوان میهمانی را به خانه دعوت کرد و دست و پایاش را به میزِ غذا زنجیر کرد. این دیگر رسمِ میهمانی نیست. این شکارِ برده است برای خانهی ایمان! خانهی ایمان را میتوان پاکتر از این نگاه داشت. ایماندار هم میتواند حساستر از این باشد. ایماندار باید در قبال ایمان، مسئولیتپذیر باشد؛ همانطور که صاحبخانه باید در قبال خانهاش مسئولیت بپذیرد. ایمان چیزی نیست که بگویی دارم و تمام. ایمان از آن جنس نیست که یک بار بگویی ایمان آوردم و رَستم: «اَحَسِبَ الناسُ ان یُترَکُوُا ان یقولوا آمنّا و هم لا یُفْتَنُون»؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.