از میانهی مهمانی کرانه میگیرم برای قطعاتی به دو مناسبت: یکم شب یلدا و بعد نکوداشتی برای عالم پرهیزگار و فرزانه، منتظری فقید. آلبوم «لالهی بهار» که ساختهی مشکاتیان نازنین و زندهیاد است با صدای ناظری است. برای من شعرهاست که هم یلدایی است و هم قصهی درد و رنج دیرین ما. یلدایتان مبارک و فرخنده باد.
پ. ن. کلید این آلبوم، غزل سایه است:
پ. ن. کلید این آلبوم، غزل سایه است:
چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید، افروختنم باید
ای عشق بزن در من، کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم، در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر، با خاک در آمیزم
چون کوه نشستم من، با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد، آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم بند از دل پرآتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد، در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.