گمان میکنم بحث کردن دربارهی اینکه آیا انتخابات در ایران آزاد است یا نه و اینکه انتخابات باید آزاد باشد، به درستی بحثی است بیهوده و انحرافی! توضیح میدهم چرا.
انتخابات، همانطور که خط تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی هم میگوید، تجلی ارادهی ملت است. مردم با رأی دادن میکوشند نشان بدهند چه میخواهند و چه نمیخواهند. در انتخابات دفاع از کسی «ثابت» نمیشود بلکه به تعبیر درست و دقیقی براندازی نرم میکنند؛ یعنی به شیوهی غیرخشن، بدون خونریزی و بدون انقلاب، کسانی را که نمیخواهند مصدر امور باشند از قدرت خلع میکنند. اینجا دقیقاً محل نزاع است. به همین دلیل است که برای نظام جمهوری اسلامی، «براندازی نرم» توطئه است و تهدید (و ملاکی برای نشان دادن سلامت نظام نیست). لذا انتخابات، لزوماً باید تأیید و تقویت تصورهای از پیش تعیینشده و تثبیت همان کسی باشد که مصدر قدرت است (ولو کل تاریخ جمهوری اسلامی و رأیگیریهای مختلف خلاف آن را گواهی بدهد). اما بحث من این نیست.
یکی از گرهگاههای اصلی هر انتخاباتی، نحوهی انعکاس آن در رسانههاست. حتی از این نیز باید فراتر رفت. وضعیت رسانهها، شاخص مهمی از سلامت انتخابات است. پیوند و نسبت مستقیمی میان وضع رسانهها و وضع انتخابات برقرار است. در کشوری که رسانهها سالم، مستقل و آزاد نباشند و همواره تیغ تهدید و هول اضمحلال و نابودی بر سرشان و در دلشان باشد، انتخابات نیز وضع مشابهی دارد. چرا؟ به یک دلیل ساده: رسانهها باید بتواند صدای «مردم» باشند (آرمانهای این نظام هم همین را میگویند) نه اینکه بلندگوی «قدرت» (داخلی یا خارجی باشند) (نظام هم دیگر امروز فهمیده است که تصور یکی بودن قدرت و مردم، تصور خطایی است و مدتی است از این خواب بیدار شده است؛ این همانی نظام و مردم، تصوری است آرمانی که همخوانی با واقعیتهای این جامعه و هیچ جامعهای ندارد) یا بتوانند رأی مردم را دستکاری یا مهندسی کنند یا روایت مخدوش و هدایتشدهای از رأی مردم به دست بدهند. این تصویر، بیشک تصویری آرمانی است و در هیچ کجای دنیا، مطلق نیست. ولی نظام مطلقگرای جمهوری اسلامی که از اصول و آرمانها و ارزشهای یک انقلاب دفاع میکند (یا میکرده است) دستکم باید بتواند ادعا کند که رسانهای سالم، مستقل، آزاد و بیطرف دارد که مردم، بدون وحشت از پیامدهای انتقاد و بر خود لرزیدن از عاقبت بلند سخن گفتن با صاحبان قدرت، از طریق آن بتوانند قدرت سیاسی را به چالش بگیرند و از طریق رسانهها بر آن نظارت داشته باشد. رسانه باید بتواند صدای مردم باشد. تاریخ جمهوری اسلامی، در مجموع، با تمام فراز و نشیبهایاش و کامیابیها و ناکامیهایاش نشان میدهند که کارنامهی این نظام در حفظ، استقرار و تثبیت یک رسانهی سالم و مستقل و آزاد، کارنامهی تاریک و ناکامی است.
به باور من هیچ نیازی نبود معترضان و مخالفان داخلی یا خارجی (از میانهروها گرفته تا تندروها و افراطیون) بگویند در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد نیست. از همان فردای روزی که رهبری نظام طرح بحث انتخابات آزاد را به چالش گرفت (و کار درستی هم کرد)، تمام زیردستان ایشان و تمام مقامات و مسؤولان هر چه در چنته داشتند بیرون ریختند تا نشان بدهند که تصور رهبری نظام و موضعاش در عمل نادرست است! زهی پیروان و مریدان و ولایتمدارانی که در ظل این نظام بالیده و روییدهاند!
آخرین چشمهی این فاتحهی جمهوریت (فاتحه را به هر دو معنا بخوانید) همین هجوم وحشیانه به روزنامهها و روزنامهنگاران است (که شیوهی معهود و رسم مألوف نظام امنیتیشدهی امروز است). این روزنامهنگاران دست بر قضا میتوانستند کسانی باشند که نشان بدهند تصور انتخابات ناآزاد و مهندسی شده (به فرض صحت ادعای نظام دربارهی سلامت انتخابات) تصور احتمالاً درستی نیست (فرض محال که محال نیست!) ولی به هر جای قصه که نگاه میکنیم از نحوهی دستگیریها تا خبررسانیها و برخوردهای ریز و درشتی که با روزنامهنگاران میشوند، یک نتیجه بدیهی است: روزنامهنگاران و رسانهها برای انتخابات (در ارزیابی و تلقی این نظام از انتخابات) تهدید تلقی میشوند لذا باید دهان و زبانشان را بست و برید و برایشان اتهام تراشید (حالا کو تا اتهام تبدیل به جرم بشود ولی میشود تا آن موقع زمان خرید). به هر حال، هیچ کس لازم نیست برای نشان دادن ناسالم بودن انتخابات تلاشی بکند یا حرفی بزند. مریدان جان بر کف نظام، با جان و دل و از صمیم وجود این مهم را به روشنی آفتاب در چشم جهانیان به نمایش میگذارند. چرا منتقدان بیهوده سر بیدردشان را دستمال میبندند؟
کسی که حساباش پاک است از محاسبه باکی ندارد. کسی که باور دارد خطایی مرتکب نشده است و هیچ توطئه و عداوتی نمیتواند بر حقانیت موضع او سایه بیندازد، باکی ندارد از اینکه به آزمون گذاشته شود. آزمون سنجش رسانهها و در پیشگاه نقد روزنامهنگاران مستقل و آزاد واقع شدن، آزمونی است که نظام جمهوری اسلامی پیوسته در آن مردود میشود یا همواره میکوشد با تکیه بر منابع امنیتی و اطلاعاتی آزمون را دستکاری کند. رسانهی نظام، آینهی تقلب است. مصداق روشنی است از جعل، دروغپردازی، افترا، گریختن از حقیقت و شانه از بار داوری منصفانه ولی سختگیرانهی مردم و وجدان عمومی خالی کردن (مثال که لازم ندارد، دارد؟). بگذارید تصوراتمان را از صدق مدعای نظام برای خودمان نگه داریم. ایمان و اعتقاد مردم به خودشان مربوط است ولی میتوان صدق این مدعیات را به عیار آزمون سنجید. اینک مهمترین آزمون – مکرر – نظام: با رسانهها و روزنامهنگاران چطور برخورد میکنید؟ «عملات چیست که فردوس برین میخواهی؟»
این بخش از بیانیهی هفدهم میرحسین را بخوانید: «گیرم که چند روز با دستگیریها، خشونتها، تهدیدها و بستن دهان روزنامهها و رسانهها سکوت برقرار گردید، تغییر قضاوت مردم را نسبت به نظام چگونه حل میکنید؟ تخریب مشروعیت را چگونه جبران مینمائید؟ نگاه ملامتآمیز و متعجب همهی جهانیان از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را چگونه تغییر میدهید؟ با مشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیمتر میشود چه میکنید؟ با چه پشتوانهای از کارآمدی و انسجام ملی و سیاست خارجی موثر، سایهی قطعنامهها و امتیازخواهیهای بیشتر را در سطح بین الملل از سر کشور و ملتمان دور میکنید؟»
نظام آیا توانسته است بعد از مدت دراز حبس و حصر موسوی، پاسخی برای همین عبارات کوتاه او بیابد و افکار عمومی و حتی وجدان خودش را قانع کند؟ یا هنوز هم در سطر سطر سخنان دلسوزان همین نظام خودشان پی توطئهی خارجی میگردند و همچنان راه خودفریبی را با خروش و غوغا پی میگیرند؟ اگر اهل ایماناید، هنوز وقتاش نرسیده است؟ «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» (سورهی حدید، آیهی ۱۶). خشوعی هست؟ خداترسی هنوز معنا دارد؟ ذکر خدا کسی را تکان میدهد؟ دست از ستم بر میدارید؟ یا قساوت قلب، پرده بر چشم و گوش شما انداخته است؟ روز داوری در پیش است. زمانه داوری سختگیری است. زمان و زمانه را نمیتوان با تقلب رسانهای فریفت. زمان را نمیتوان به حبس و حصر انداخت. عبور چرخهای زمان را از روی استخوانهایتان حس نمیکنید؟ وقتاش نرسیده است؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.