۱
بهارانهی خواجوی
پیشتر از این آلبوم «افق مهر» با صدای ایرج بسطامی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان را در ملکوت نیاورده بودم. تذکر دوستی، باعث شد اکنون که در آستانهی بهار هستیم، این اثر کمتر شناختهشده را به مهمانی صادر و وارد ملکوت بیاورم. متن یکی از غزلیات خواجو را که شعر تصنیف بخش دوم این آلبوم است (دقیقهی ۱۵:۴۰ به بعد)، اینجا میآورم که سخت مناسب حال است و غزلی است لطیف.
صبح وصل از افق مهر بر آید روزی
وین شب تیرهی هجران بسر آید روزی
دود آهی که بر آید ز دل سوختگان
گرد آیینهی روی تو در آید روزی
هر که او چون من دیوانه ز غم کوه گرفت
سیلش از خون جگر بر کمر آید روزی
وانکه او سینه نسازد سپر ناوک عشق
تیر مژگان تواش بر جگر آید روزی
میرسانم به فلک ناله و میترسم از آن
که دعای سحرم کارگر آید روزی
عاقبت هر که کند در رخ و چشم تو نگاه
هیچ شک نیست که بیخواب و خور آید روزی
هست امیدم که ز یاری که نپرسد خبرم
خبری سوی من بیخبر آید روزی
بفکنم پیش رخش جان و جهان را ز نظر
گرم آن جان جهان در نظر آید روزی
همچو خواجو برو ای بلبل و با خار بساز
که گل باغ امیدت ببر آید روزی
|
يادداشتهای مرتبط
[موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , افق مهر, ايرج بسطامی, پرويز مشکاتيان
باسلام
وعرض ارادت
وتبریک میلاد بهارعزیز
دوست داشتم بیشتر باشما آشنا بشم.
نوشته هاتون بشدت پرباره ومعلومه ازذهن فرهیخته ای به بیرون می تراوه.
شادمان خواهم بود اگر افتخار آشنایی بدید.
باسپاس
واحترام
دخترباران
————————-
لطف دارید. ظاهر و باطن همین است که در این وبلاگ میبینید.
د. م.