آواز بنان: تولدی در خواب!

داشتم خواب می‌دیدم. استاد عبادی را. احمد عبادی را. بسیار عجیب بود. استاد عبادی وقتی که از جهان رفت،‌ شاید من طفلی بودم. هرگز هم او را در عمرم ندیده‌ام. او را در همان احوالِ آخر عمر دیدم. مهمانش بودم. مرا به اتاقی برد و قطعه‌ای را برایم گذاشت تا بشنوم. گفت این آواز را همین حالا تمرین می‌کنی تا یاد بگیری! آن آواز، یک قطعه‌ی افشاری بود که بنان می‌خواند و اتفاقاً از اوج شروع می‌شد. شعرش تصور می‌کنم از حافظ بود. اگر دوباره خوابیدم و دنباله‌ی خوابم را طبقِ‌ معمولِ خواب‌هایم دیدم،‌ حتماً شعر را در خواب یادداشت می‌کنم. اما من یقین دارم که بنان هرگز چنین آوازی را در افشاری با این کیفیت نخوانده است. انگار بنان اختصاصاً برای من و در خواب من به طور زنده می‌خواند! الآن که در بیداری به آن فکر می‌کنم دارم شاخ در می‌آورم! در همان احوالِ رؤیا،‌ چند ساعتی قبل در خانه‌ی مشکاتیان خود را به خواب می‌دیدم. این برایم عجیب نبود اصلاً چون هم سابقه‌ی الفتی با هم داریم و هم امشب تلفنی با او صحبت کردیم. یکی از دوستان می‌خواست سؤالاتی را درباره‌ی مرحوم بسطامی از او بپرسد از جمله درباره‌ی توانایی چپ‌کوک خوانیِ ایرج. شاید کسی باید همین روزها مطلبی مفصل درباره‌ی ایرج و توانایی‌های آوازی او بنویسد. همین روزها که هنوز تن او در خاک بم داغ است. عجیب است. مشکاتیان هم داشت در خانه‌ی خودش مرا تعلیم آواز می‌داد. این واقعاً از عجایب است. اول استاد عبادی و بعد هم مشکاتیان! من و مشکاتیان هرگز با هم در این زمینه صحبتی نکرده بودیم که من آواز بخوانم! اتفاقاً او مرا همواره از آواز خواندن منع می‌کرد! خوابِ عجیبی بود. بنان برایم ولی آوازی خواند در افشاری که از اوج شروع می‌شد و شعری از حافظ را خواند. دریغ که شعر یادم نمی‌آید. در خواب دو بیت اول را دو سه بار در حضور عبادی مانند بنان برایش خواندم و او ایراداتم را تذکر داد. آوازِ افشاری بنان!
گل عزیز است،‌غنیمت شمریدش صحبت / که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
پ.ن. مزید اطلاع، تعدادی از آثار مرحوم بسطامی را در فهرست طربستان افزوده‌ام که می‌توانید از منوی همین صفحه پیدایشان کنید. کارها زیاد است اما فرصت نداشته‌ام که همه را منتقل کنم.

بایگانی