برای امروز

غلامِ نرگسِ مستِ تو تاج‌دارانند / خراب باده‌ی لعلِ تو هوشیاران‌اند
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غماز / و گرنه عاشق و معشوق رازداران‌ند
نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو / که مستحق کرامت گناه‌کاران‌اند
تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من / پیاده می‌روم و همرهان سواران‌اند
نه من بر گلِ عارض غزل سرایم و بس / که عندلیب تو از هر طرف هزاران‌ند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد / که بستگانِ کمندِ تو رستگاران‌اند

بایگانی