توضیحات ذاتِ مبارکِ همایونی!

می‌خواستم بخوابم یکی دو ساعتی که دیدم حسین درخشان کنجکاوی‌اش درباره‌ی حلقه‌ی ملکوت گل کرده است و با انگشت به ذاتِ مقدس همایونی اشاره کرده است که آنک فلانی با این حلقه‌ی ملکوتی. لازم دیدم برای نکاتی که گفته است توضیحاتی بدهم. اولاً ممنون از حسنِ توجهت. ثانیاً درباره‌ی آن نکته‌ی Usability وبلاگ و اینکه من و بقیه هم به تبعیت از من موسیقی روی صفحه گذاشته‌اند که بندِ دلِ زن و شوهرها را پاره می‌کند، نمی‌دانم. شاید اینجوری باشد که می‌گویی. ولی حداقل من که قبله‌ی عالم باشم، کمی خودشیفتگی دارم و مرتب به موسیقی‌های خودم گوش می‌دهم. دوست دارم هر وقت صفحه باز می‌شود صدای موسیقی بیاید. دیگران میلِ خودشان است. خیلی سایت‌ها هست که اینجوری هستند. کسانی هم که با ملکوت آشنا هستند می‌دانند همیشه صدای موسیقی فوری بلند می‌شود. تازه واردها هم بد نیست بعضی وقت‌ها یا ذوق زده بشوند یا زهره ترک. سلطانی گفتند و کر و فری! به هر حال پر بی‌ربط نمی‌گویی. شاید برش داشتیم.
رازآلودگی زبانِ من هم در وبلاگ فرع بر شخصیت من است. من دوست دارم اینجوری بنویسم. هزار و یک دلیل هم دارد. من لخت و عور یاد نگرفته‌ام بپرم وسط خیابان. هنوز این قدر پررو نشده‌ام. همین جور هم که می‌نویسم کلی ملامت می‌شنوم که زیاد حرف می‌زنم! حرفت قبول است. آری من ایرانی هستم با همان خصلت‌های هزاران ساله‌ی حافظ وار:
گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان / کان شوخِ سربریده بند زبان ندارد!
اینکه دیگران چرا نامِ واقعی‌شان را نمی‌گویند هم دلایل شخصی خودشان است. فراموش نکنیم که هنوز هم ایران بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در خاورمیانه است. درست است که شاید به یک وبلاگ‌نویسی که سیاسی‌کار هم نیست دخلی نداشته باشد ولی توی مملکت ما که قانون حاکم نیست. قانون از سرِ بخار معده می‌آید. اگر کسی کشته شد تا بیایی ثابت کنی فلانی او را کشته است، خودت کشته می‌شوی! پس همه حق دارند با هول و وحشت زندگی کنند. غرورِ قومِ ایرانی زخم‌خورده‌ی این همه ارعاب و تهدید است که همیشه بر سرشان رفته است. نمی‌شود من و شما توی اروپا و آمریکا بنشینیم و برایشان نسخه‌ی شجاعت و دلیری بپیچیم. جمعِ ما هم به جز آنها که تازه‌کارند و البته خودِ قبله‌ی عالم، همگی اهل صراحتند و با کسی تعارف ندارند. حرفشان را رک می‌زنند. وبلاگ من هم که حکایتش خیلی شخصی‌تر از این حرف‌هاست. صاحب سیبستان، کاتب کتابچه، نویسنده‌ی چای تلخ، عباس معروفی و جمشید بزرگر هیچکدامشان اهل پروا نیستند. کیوان هم که اندکی تند رفته است، باید کمی – برای دلِ قبله‌ی عالم – مراعات فضای ملکوت را بکند. ما که اپوزیسیون سیاسی نیستیم. من هم که حکایتم زمین تا آسمان با بقیه‌ی آدم‌های کره‌ی زمین فرق دارد. به هر حال، حرف‌هایت شنیدنی است. سپاس.

بایگانی