مثالهای قرآن و شعر ناصر خسرو
شاید این را یک بار دیگر هم نوشتهام. قرآن زبان بلاغی شگفتانگیزی دارد. علیالخصوص قصههای قرآن، مثلهای آن و صورتِ آن عالمی بیکرانه است. به یاد قرآن افتادم و سر از سورهی اعراف در آوردم. به این آیه رسیدم: «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتبَّعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (آیهی ۱۷۶). خلاصهی حرفاش این است که مثل اینها که از هوای خودشان پیروی میکنند و مدام با پیامِ رسول لجاج میورزند، مثل سگی است که کاری به او داشته باشی یا نداشته باشی، گزندش را میرساند. بعضی سگها، یعنی خیلی سگها، هستند که وقتی آزاری به آنها نرسانی، سرشان به کارِ خودشان گرم است. ولی بعضیها همینجور پارس میکنند. و بعد یادم افتادم که ناصر خسرو هم همین مثال را جایی در قصایدش آورده است. در همان قصیدهی فخیم «بگذر ای باد دلافروز خراسانی» میگوید:
چه سخن گویم من با سپه دیوان؟
نه مرا داد خداوند سلیمانی
پیش نایند همی هیچ مگر کز دور
بانگ دارند همی چون سگ کهدانی
از چنین خصم یکی دشت نیندیشم
به گه حجت، یارب تو همی دانی
لیکن از عقل روا نیست که از دیوان
خویشتن را نکند مرد نگهبانی
مرد هشیار سخندان چه سخن گوید
با گروهی همه چون غول بیابانی؟
کی بود حجت بیهوده سوی جاهل
پیش گوساله نشاید که قرانخوانی
نکند با سفها مرد سخن ضایع
نان جو را که دهد زیرهی کرمانی؟
آن همی گوید امروز مرا بد دین
که به جز نام نداند ز مسلمانی
و هر چه فکر کردم سخنی از اینها گویاتر ندیدم.
[حاشيهها] | کلیدواژهها:
برای پنجمین بار در کنار هم گرد میآییم و دست در دست هم به یاری کودکان بی سرپست می شتابیم.
آری یک بار دیگر بنا به سنت وبلاگستان فارسی ما وبلاگنویسان قصد داریم در کنارهم جمع شویم و به سنت حسنه احسان و نیکوکاری رنگ بویی نو ببخشیم.
می خواهیم به دنیا نشان دهیم وسعت قلب ما فراتر از چند کلمهی محبوس در پشت شیشه های مانیتورهایمان است. میخواهیم به دنیا نشان دهیم که رنگ مهرمان رنگارنگتر از دنیای هزار رنگ سایبر است.
می خوایهم پلی زنیم به میان دنیای مجازی و دنیای پیرامون.
میخواهیم بگویم که وسعت قلبمان به اندازه ستاره های شبتاب آسمان است.
اما امسال با همان شعار همیشگی قرار های وبلاگی باز هم به دور یکدیگر جمع خواهیم شد.
پس فراموش نکنید ساعت ۱۶.۳۰ روز پنجشنبه ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۵ در باشگاه وبلاگنویسان تهرانی واقع در خیابان جلال آل احمد، مقابل بازار قزل قلعه، پارک گلها، منتظر شما هستیم.
Adress e Ayeh Dorost Ast ?
***
بله، سورهی ۷ آیهی ۱۷۶، مگر اینکه قرآنِ شما با قرآن ما فرق داشته باشد!!!
چنین میپندارید که شما را بدون آزمایش به حال خود رها میکنند در صورتیکه هنوز خدا را در مقام طاعت و مجاهده معلوم نگردانیده که از شما مدعیان ایمان چه کس به حقیقت مومن است که جز خدا و رسول و مومنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نخواهد گزید و خدا از همه کردار شما آگاهست.سوره توبه
غصه اسکناسهای جعلی رو نخورید فقط باید جلوشونو گرفت! کاری نداره.انسان قابلیت همه چیز رو داره!