۱
سکوتِ صومعهها….
صومعهنشینی، ریاضت کشیدن، چلهنشینی و این کارها، آدمی بیکار میخواهد که هیچ تعهدِ مهمی، از جمله داشتن خانواده و زن و فرزند، نداشته باشد (و از همه مهمتر غمِ نان و مسئولیت امرار معاش هم اصلاً نداشته باشد). من ماندهام که چنین آدمی که فقط به فکر خودش میتواند باشد، اصلاً چه خاصیتی دارد؟ جانام فدای آن گناهی که به خاطر بودن و زندگی کردن در میان این همه آدم و لولیدن در دلِ همین زندگی معمولی گریبانِ آدم را میگیرد! چه خاصیتی است در زهد و پارساییای که از عالم و آدم بریده باشی و خزیده باشی توی غار؟ اگر اینجور بشود زندگی کرد، خوب است؛ ولی نمیشود! حداقل با این اوصاف که من میبینم نمیشود. در نتیجه، گناه کردن چیز مهمی است. از گناه نباید غفلت کرد، علیالخصوص گناهی که در برابر رهبانیت و صومعهنشینی از هر نوعی باشد (سنتی و مدرناش فرق زیادی با هم ندارند؛ هر دو سر و ته یک کرباساند). بعضی وقتها فکر میکنم که خیلی از کسانی که میافتند دنبال این زهدورزیها و صومعهنشینیها بیشتر از آنکه دلیلاش معرفت نفس و مجاهدت با نفس باشد، ترس و وحشت از گناه است. دمِ حافظ گرم:
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که: «باده مخور»، گو: «هو الغفور»!
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که: «باده مخور»، گو: «هو الغفور»!
پ. ن. اصلاً نمیدانم اگر یک زمانی هوس ریاضت کشیدن کردم، چه طوری باید توجیهاش کنم! خدا آخر و عاقبتام را به خیر کند!
[پراکندهها] | کلیدواژهها:
همین هم که میگویید باز دارید داوری میکنید. آدمها آن کاری را که لازم دارند و به آن گرایش دارند را باید تجربه کنند ، خواه اشتباه کردن باشد و یا دوری گزیدن و چندی را با خود بودن و یا در میان مردم به آنان خدمت کردن. همه اینها خوب است اگر از یک میل و نیاز درونی اصیل آمده باشد. صومعه نشینی الزاما وضع مالی خوب نمی خواهد این یک ترجیج شخصی است. پاره ای افراد ترجیح میدهد لباس خوب بپوشند و یا خانه خوب داشته باشند و یا هر چیز دیگر ، برخی دیگر اینها را ترجیج نمیدهند و چندی خلوت می جویند تا خود را واکاوند زخم های خود بلیسند و آرامش و سکوت آنها را دوباره ترمیم کرده و چون فرد سالمی به میان مردم باز گرداند. منتهی چون داشتن امتیازات اجتماعی یک چیز عادی و رایج است به چشم نمی آید اما آنکه اینها را بر نمی گزیند و طور دیگری از زنده بودن خودش را میخواهد چندی تجربه کند برای ما آدمهایی که به عرف عادت کرده ایم موجودات خودخواه و عجیبی به نظر می آیند.
گمان میکنم که خود شما میل به سکوت و خلوت دارید و چون فراهم نیست خشمگین هستید و به آنها که میتوانند این را تقبل کنند می تازید و آنان را خودخواه می نامید. به خودتان مراجعه کنید و ببینید این قضاوت شما از سر رشک نیست؟ اگر چنین است چند روزی را با خود به سفر بروید و خلوت کنید. آنوقت می فهمید که صومعه نشینان آنقدر هم هم خودخواه نیستند:-)