مهربانی کافی نیست . . .
همین جملهی کوتاه را میگوید: «مهربانی کافی نیست». راست میگوید. دستات که از همه جا کوتاه باشد، در بهترین حالت، متهم به تنآسایی هستی، متهم نه، اصلاً هستی. تمام راه با خودم فکر میکردم این سکهی قلب – این قلب – را کجا میشود خرج کرد؟ کسی نمیخردش! خوب باشی یا بد، همیشه بدهکاری. بدهکار جاوید. با هیچ کس هم سنجیده نمیشوی. این ترازو فقط یک کفه دارد! روی شاهین این ترازو هم نوشتهاند: «مهربانی کافی نیست».
صبح، دم سحر، حافظ را باز کرده بودم این ابیات آمد:
دفتر دانشِ ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصدِ دلِ دانا بود
میشکفتم ز طرب زانکه چو گل بر لب جوی
بر سرم سایهی آن سرو سهی بالا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
قلب اندودهی حافظ برِ او خرج نشد
کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود
تازه میفهمی غمِ بینهایت، غمِ بیکرانه، غم نامتناهی یعنی چه؟ و اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد! پر بیراه نیست. امروز روز بیست و یکم رمضان است.
[هذيانها] | کلیدواژهها:
salam. vaghean webloget khoobe!
سلام
من هم موافقم که مهربانی کافی نیست .
موفق باشید و علی یارتان .
خوب باشی یا بد، همیشه بدهکاری . . . همیــــشه!
او
بنام حق
این دست نوشته های اینترنتی ، که هم چون پرنده در فضای زیر زمینی هارد دیسک ها ، عرصه افکار عمومی کاربران را در می نوردد و گاه به ابطال وقت و گاه شوق یک امید و برای دردمندان ، باور دردمندی مردم زمین و در یک نگاه روشن بینانه ، حکم مگر حکم شیطان و این که فرزندان آدم باید رنجور و زرد رو باشند . هیولا اذهان را در می نوردد و آسمانخراش ها و ساختمان های بلند و سخت را می گذرد و به هر چه که مایل باشد داخل میشود ، بی اذنی !
بحث بی پرده و رک ما این که کننده کار و کرده شده را صفت زنانه و یا مردانه بودن فرزندان آدم رقم زده ایم و امیدواریم مدعیان مردانگی از زن و مرد از فرزندان بشر به درک سخنان ما نائل آیند و این امید را یک پیروزی در افشاء ابلیس و حاکمیت وی برجهان و بشارتی برای دردمندان و درماندگان زمین که تسلیم شویم و دست ها را بالا ببریم و به حکم تقدیر که از نیات ما نشات میگیرد و قادر به نیک اندیشی نیستیم ! گردن نهیم . ما دوست تر میداریم در رویاها و افکار واهی سیر کنیم و در همه حالی غایب باشیم از زندگی ، تا ابلیس شاد باشد و ما از زندگی بهره ای نبریم و به همان نصف از عیش قانع .
بیست سال بعد از بیست سالی که ره نوردی میکردم ، سعی در انتقال تجربه ام به اطرافیان کردم و از اساس فطرت عالم تا جهنم موجود و جهنم غائی به شیوا ترین سخن و اشاره گفته ها را عینی کردم و از حقیقت این عالم که هیچ نیست الا که ، تو روزی باید به بازخوانی و ارسال فیلم با کلام ذهن خود مبادرت ورزی که هیچ راه فراری نیست . امروز اگر بگویند ده دقیقه از زندگی ذهنی خود را بنویس ، چه خواهی کرد ؟ آیا نقاب ها و حجاب ها را میشکافی و حقیقت درون خویش افشاء میکنی ؟ و روز حساب روزی نیست که تو خود را گول بزنی و با خود فریبی عالم را بیقرار و خود را برقرار ببینی . گاه به دوستانی برخورد می کنم که مدعی هستند مبارزه می کنند برای زندگی بهتر و از خویش می پرسم ! براستی چرا همه از راه اصلی گریزانند و میخواهند راه های فرعی را اصلی کنند . امروز فرزندان آدم و فرزندان بشر جاهل بعد از یکصد و بیست و چهار هزار فرستاده ، نمی خواهند به مایه سخن فرستادگان گوش کنند و با تراوشات ذهن خویش گوئی بر الماس لجن اسپری می کنند و امروز سخن و پیام خدا زیر میلیاردها میلیارد کتاب حجیم و وزین ذهن بشری مدفون و اثری از آن بر روی زمین مشاهده نمی شود و هیچ کس نیامده است تا بگوید من از آن جا آمده ام ، سرزمین غریب و عالم واجب و حکم امکان را برای آبادانی زمین و زندگی بشر به ارمغان آورده ام و بر هر سئوال ، پاسخی دارم . خلیفه خدا بر زمینم و از کسی که به جانشینیش برگزیده شده ام ، مهر خاتمی دارم که بر هر غائله ای مهر ختمیت می زند و بساط ریا و تظاهر را از سر راه دو گروه تابع شیطان ، اما مخالف هم را ، روشن می کند این ابلیس که میخواهد انسان ها را به جان هم بیندازد و شیطان پرستان بر شیطان پرستان هجوم آورند و از چهره زمین ، صورتی زشت و شکسته به نمایش بگذارند و انسان ها را در فجیع ترین اوضاع شکنجه کنند و بکشند و ما در غفلت که اصلا به ما مربوط نیست و در دفاع از قرآن رگ گردن متورم کنیم تا سرخیه خون از صورتمان بپاشد ، ولی نشنویم که می گوید چشم پوشی بر بدی ها برائت از بدی نیست ! همه این ها تراوشات ذهن من و توست که ذهن ما شده است و حکومت ابلیس بر زمین را قوت بخشیده و ناله ما بر اعمال و نیات و خویش است .
در حقیقت حکم همان است که کردم . این شیطان است که عرصه زندگی را بر مردم تنگ می خواهد و این شیطان است که در مورد مردم قضاوت می کند و یه خیر و شر و نیک و بد اعمال مردم کار دارد که به نیکی ها هم چندان توجهی ندارد و تنها نقاط سیاه و بدی ها را می بیند . و این جهل و غفلت بشر که اذهان عموم مردم زمین در تصرف شیطان است . آیا نمی بینید که مردم با توسل به توجیه چگونه برای خود درد و رنج را از اوجب واجبات زندگی خود قلمداد می کنند و به بهانه های گوناگون برای تعجیل در اقدام عزرائیل با ابلیس همکاری می کنند . هنوز ما آن چه را که برای خود دوست داریم ، برای دیگران دوست نداریم . هر کس که ابلیس بر روان او حاکم باشد در این گمان است که رابطه های گناه بار باید در حیطه قدرت او و در تسلط او باشد و دیگری حق گناه کردن ندارد و گرچه من گاه گاه تهمتی به ایشان میزنم . برایتان مثال از کتاب ، از ذهن و قطر و حجم آن آوردم و گفتم که این کتاب را به دست شما خواهند داد و شما اصلا در قدرت خود و فشار وزن کتاب نیندیشیدی و از زمینی گفتم که بعد از دوره مذاب یک دوره بارندگی که سطح آن را بپوشاند و و سپس به صورت سینی مسین و سرخ در آمده باشد ، که در صور دمیده شود و گفتم که محمد ص گفت : من هم به جهنم می آیم ولی زود از آن جا میرویم و گفتم از روز حساب و نه حساب اعمال که انسان ها را به نیت می سنجند و بصورت در آتش می افکنند وقتی که ، آدم در امنیت بهشت آرمیده است و سخن شیرین خمینی که فرمود : آدم شدن محاله . به هر حال برای هر رسیدنی راهی و رهروی لازم هست و اینک راه به روشنی روز و خیره کنندگی خورشید و خفاش میلی به زیارت خورشید ندارد . خفاش است و تنبلی و آویزان شدن و زندگی در جریان ، بی آن که کسی لایق کردن آن باشد .
یا حق