بیان توهینآمیز و بیان آزاد
امروز مقالهای در نیویورک تایمز چاپ شده است با عنوان: «بیان توهینآمیز و بیان آزاد». عدهای که فکر میکنند مقاومت در برابر «هر» بیانی بدون هیچ قید و شرطی تنها در کشورهای «مسلمان» رخ میدهد و شرط آزادی بیان، بیقید و شرط بودن آن است، خوب است به حجم عظیم بحثهایی که در غرب، در اروپا و آمریکا در زمینهی آزادی بیان در میگیرد توجه داشته باشند. نظام فکری لیبرال شاید تا به امروز آزادی بیان را بیقید و شرط میدیده (که شواهد تاریخی گواه بر این است که تا امروز هم چنین نبوده و همیشه نوعی «تبعیض» در آزادی بیان وجود داشته)، اما گمان میکنم امروز حساسیتهای نظامهای لیبرال-دموکرات نسبت به آزادی بیان بیشتر شده و اعتنای جدیتری نسبت به قوام گوهر و هستهی آن دارند. عدهای از فارسیزبانان شاید گمان کنند دفاع از آزادی بیان یعنی آزاد گذاشتن هر توهینی (همانکه در زبان انگلیسی به آن میگویند offensive speech) اما اتفاقهایی از قبیل فیلمی که تئو ونگوگ ساخت و قتلاش، کاریکاتورهای دانمارکی و سخنرانی پاپ، همه باعث شد توجه رسانهها به زمین لغزندهی آزادی بیان بدون تبعیض جلب شود. برای ذهنهای سادهای که «تبعیض» را لزوماً به معنای منفی میگیرند مثالی بزنم تا گمان نکنند تبعیض همیشه بد است! هنگامی که بمبگذاریهای ۷ جولای در لندن رخ داد، کن لیوینگستون، شهردار لندن، بلافاصله از حملات «غیر تبعیضآمیز» تروریستها انتقاد کرد که فرقی بین آدم عادی و آدم نظامی قایل نشده بودند. به همین معنا، تبعیض در آزادی بیان هم وجود دارد و هم باید وجود داشته باشد. تشخیصاش به عهدهی قانون، اخلاق مدنی و حقوق شهروندی است. تشخیص مصداقها کار چندان دشواری نیست. برای مثال نیویورک تایمز میگوید که: «با وجود اینکه مردم آزاد هستند که هولوکاست را انکار کنند یا عقاید نژادپرستانه داشته باشند، نیویورک تایمز خود را ملزم به انتشار آنها نمیداند» و این از نظر آنها منافاتی با آزادی بیان ندارد. آزادی بیان لزوماً مترادف با آزادی انتشار نیست. چنانکه آزادی عقیده و آزادی اندیشه هم لزوماً مترادف با آزادی بیانِ آن نبوده است. (این تأکیدی که بر لزوماً میکنم برای آن کسانی است که متن را نخوانده، رأیشان را پیشاپیش دربارهی متن و نویسندهاش صادر میکنند؛ باور بفرمایید تعداد این آدمها آن قدر زیاد است که آدم باید هر بار اینها را تذکر بدهد!)
آزادی بیان در غرب هم آزادی بیان بیقید و شرط نیست. این البته نه بهانهای است برای نقض آزادی بیان در ایران و نه توجیهی برای بستن دهان مردم. باید مرجعی وجود داشته باشد که مانع از نقض آزادیهای مدنی به بهانههای مختلف شود و همچنین مرجعی وجود داشته باشد که مانع از نشر تهتک و توهین به بهانهی آزادی بیان شود. آزادی بیان تیغی است دو لب. از هر سو که بیفتی، خودِ آزادی بیان قربانی شده و غرض اصلی از آزادی بیان نقض شده است. اتفاقاً اگر به فضای فکری تشیع نگاه کنیم زمینهی آزادی بیان به نحو بارزتری فراهم است. نامهی امام علی به مالک اشتر نمونهی آشکارش که البته همه میدانیم چقدر زیاد به آن عمل میشود!
يادداشتهای مرتبط
[آزادی بيان, از رسانهها] | کلیدواژهها: , آزادی بیان
به نظر کاملاً توجیه کننده یک عمل ناصحیح است. اگر قرار است این نوع آزادی بیان درست باشد پس رفتار حکومتهای خاورمیانه ای درست است و اگر این رفتار گزینشی غلط است پس کار غربیها هم غلط است. استثنا قائل شدن برای چیست؟
***
مراد من استثنا قایل شدن نبود. حرف من یک مدلول روشن داشت: مرجع تشخیص آزادی بیان نباید اغراض ایدئلوژیک و تنگنظرانهی حکومتی و فکری گروهی خاص باشد. در نتیجه به همان اندازه که رفتار مستبدانهی حکومتهای خاورمیانهای محکوم است، رفتار بیبند و بار روزنامهنگاران غربی هم به بهانهی آزادی بیان محکوم است. کار دشوار حرکت بر همان مسیر میانه است که نه آزادی بیان از کسی سلب شود و نه به بهانهی آزادی بیان، هر مرز اخلاقی را در نوردندند. اخلاق میتواند یکی از مراجع مهم تشخیص باشد. اما کدام اخلاق؟ من از یک اخلاق جهانی و انسانگرا صحبت میکنم که بتواند با همهی انسانها بدون قید و شرط نسبتی داشته باشد، بدون تبعیض.
با درود.
تمام یا قسمتی از این پست شما را در سایت دیگری با لینک درج خواهم کرد.
با سپاس
دقیقا حق مطلب را ادا کردید