ثبت شدم. یک ساعت پیش. ولی نمیدانم فاتح شدم یا نه! هنوز خبری از فتح نیست. ثبتاش بیشتر به ثبتاحوال شبیه بود. مثل وقتی که برای طفل نوزادی شناسنامه صادر میکنند یا گواهی فوت متوفا را میدهند. به یک معنا هم متولد شدهام و هم وفات یافتهام. ولی بخش فتحاش، بیشتر به یک قشونکشی چند ساله شبیه است که حالا حالاها فتحاش مانده است تا از راه برسد. نامفهوم بود نه؟ برای خودم هم نامفهوم است. سخت نگیرید. آدم بعضی وقتها در وبلاگاش چیزهایی مینویسد که یا فقط خودش میفهمد یا دو سه نفر دیگر هم در این فهم شریک میشوند. اگر فهماش یا حدساش دشوار است، زیاد به خودتان زحمت ندهید. از یک ساعت پیش همهاش به فروغ فرخزاد فکر میکردم و ثبت و فتحاش. ولی شعرش چندان مناسبت با موقعیت نداشت. بگذریم!
مطلب مرتبطی یافت نشد.