صورت مسأله ساده است: دارفور جنبهی پنهانی ندارد؛ نسلکشی آشکار در سودان با پشتیبانی و مشارکت عمر البشیر مدتهاست که ادامه دارد و خونریزیهایی بسیار فجیعتر از غزه در آنجا رخ داده است.
در طول تاریخ ایران، چند بار «سودان»، برای ایران ریش و گردن گرو گذاشته است که آقای لاریجانی امروز باید به نیابت از ملت ایران، امت اسلام و حاکمیت ملی کشور، جانبِ عمر البشیر را بگیرد؟ چرا باید به دفاع از عمر البشیر برخاست؟ چون «مسلمان» است؟ مگر معاویه بن ابی سفیان مسلمان نبود؟ مگر یزید بن معاویه مسلمان نبود؟ مگر منصور عباسی مسلمان نبود؟ بد نیست شروع کنیم به تطهیر خلفای بنی امیه و بنی عباس؟ مگر هر که مسلمان زاده باشد، در هر چه مرتکب شود، مصاب است؟ مگر صرفِ مخالفت با قدرتهای جهانی باید باعث شود هراصل اخلاقی و انسانی را زیر پا بگذاریم؟
از همبستگی با «ملت»ها تا معامله با «دولت»ها
وضعیتی که برای سودان پیش آمده است، نتیجهی «توطئه»ی دادگاه لاهه و بدخواهی غرب نسبت به اسلام و مسلمانان نیست. هر اندازه که در غرب نسبت به اسلام و مسلمانان سوء نیت وجود داشته باشد، سفاکی عمر البشیر توجیه نمیشود و دامانِ او از خونریزی پاک نمیشود. چرا باید نظام جمهوری اسلامی که مدعی گسترش عدالت و آزادی است، تنها به خاطر یک بازی سیاسی، جانب ظلم و ستم را بگیرد و کاری بکند که بقال و سبزیفروش هم از کار رییس مجلس کشور حیرت کند؟
تا دیروز دولت و حاکمیت سیاسی ما، جانب حماس و حزبالله را میگرفت؛ برای آنها پول میفرستاد (و میفرستد) و توجیهاش دفاع از ملتِ مظلوم فلسطینی و ستمدیدگان غزه بود. آنجا بهانه یک «ملت» بود، اینجا پای یک دولتِ «غیرمردمی»، دیکتاتور و خونریز در میان است. چه شده است که ناگهان دولت ایران از حمایتِ ملتهای مظلوم دست برداشته است و به تطهیر دولتهای ظالم میپردازد؟ مسلمان بودن کافی است؟ همه میدانیم که رونق مسلمانی به عمل و اخلاق است نه به نام و خشونت و رگ گردن قوی کردن. اعتبار و افتخار عمر البشیر در عمل به کدام اصل اخلاقی اسلامی است؟ او چه آبرویی برای اسلام خریده است که امروز ایران باید برای او آبرویاش را گرو بگذارد و با جهان در بیفتد؟
چرا باید هر مسلمانزادهای را مساوی با اسلام تلقی کرد؟ چرا بعضیها از بعضیهای دیگر «اسلام»تر هستند؟ عمر البشیر تبدیل شد به تمامِ اسلام؟ آن همه اندیشمند – و نه فعال سیاسیِ مخالف جمهوری اسلامی – که در ایران تحقیر و تخفیف و تهدید میکشند و سایهی تکفیر و تفسیق پیوسته بر سرشان است، از عمر البشیر کمتر مسلماناند؟ صوفیانی که چندین سال است از تعرض و تهتکِ آشکار و از دست دادنِ عرض، مال و آبرو مصون نیستند، از عمر البشیر کمتر مسلماناند؟ (اصلاً خودسوزیهای را نادیده میگیریم، آقای لاریجانی!) مگر عنوان «مسلمان» بودن، برای پزِ سیاسی هم که شده برای هر کسی مصونیت میآورد؟ این را میدانیم که در کشور ما چنین نیست. چه شده است که ریاکاری در داخل کشور، به ریاکاری در عرصهی جهانی و بینالمللی هم سرایت کرده است؟
یا ما باید در معنای مسلمانی، اخلاق، «اهانت» و ظلم تجدید نظر کنیم یا آقای لاریجانی!
مرتبط: پیوند دیکتاتورها (از متن: «چرا چیز زیادی درمورد جنایات دارفور در وبلاگهای فارسی نمیبینم؟ احتمالا چون پای امریکا و سرمایهداری و لیبرالیزم دیگر اسباب بازیهای ذهنی چپهای رسانهزده را نمیتوان وسط کشید یا شاید چون مثل غزه مد نیست و پرستیژ روشنفکری نمیآفریند!»). کسانی که برای غزه و فلسطین حنجرهشان را پاره میکنند، بد نیست تکانی به خودشان بدهند. و «دارفوریها! لطفاً ما را ببخشید!»
پ. ن. بد نبود آقای لاریجانی به یک کشور آفریقایی مسلمان دیگر سفر میکرد تا ببیند چرا رابطهشان را با ایران قطع کردهاند؟ یعنی اولویتها این قدر آشفته و در هم ریخته است؟
پ. ن. ۲. توصیه میکنم یک نفر روزنامهنگار و مترجم «مسلمان» پا پیش بگذارد و تاریخچهای از ماجراهای دارفور و عاملان و شرکای آن بنویسد. لازم نیست بدهید دست آقای لاریجانی. ایشان خودش بهتر از هر کسی میداند آنجا چه خبر است. بدهند دست ملت تا بخوانند و بدانند رییس مجلسشان آنجا دارد چه میکند!
مطلب مرتبطی یافت نشد.