صالح و طالح به صورت مشتبه

برای اولین بار است این حال بر من می‌رود. در طول این دو سال گذشته حتی یک بار چنین اختیار از کف نداده‌ام. حتی یک بار این اندازه لرزه بر اندام‌‌ام نیفتاده بود. هم‌اکنون مصاحبه‌ی علی اکبر صالحی، وزیر خارجه‌ی تازه خلعت‌یافته‌ی فتنه‌ی محمودیه‌ را خواندم و دیدم که می‌گوید: «همانطور که گفتم اطلاعی راجع به این مسئله ندارم. تا آنجا که من می دانم آنها در منازل خود هستند. آنها همیشه از جایی به جای دیگر می روند و آزاد بوده اند که خانواده و بستگانشان را ملاقات کنند. بنابراین، ممکن است آنها به میل و تصمیم خود درحال حاضر در خانه خود نباشند». از این‌که تا هم‌اکنون برای علی اکبر صالحی در ذهن و خیال‌ام شخصیتی و منزلت و شرافتی قایل بودم، سخت نادم‌ام و استغفار می‌کنم! از این‌که در خیال‌ام سر مویی برای او احترام قایل بودم و او را دولتمردی صالح و سالم می‌دانستم شرمسارم و واژه پیدا نمی‌کنم برای توصیف و انعکاس این مایه از بی‌شرمی‌، رذالت و شناعت. توقع‌ام این بود که او یا سکوت می‌کرد یا از پاسخ طفره می‌رفت نه این‌که این اندازه وقاحت و بی‌شرمی در کار کند!
نفرین بر شما باد که تار و پود وجودتان با دروغ و نامردمی و ریا آمیخته است. خدای از تقصیر من درگذرد که زبان‌ام را آلوده‌ی تلخی لعنت بر شمایان می‌کنم! حیف بر علی اکبر صالحی که ناگهان چنین در چشمان من شکست و خرد و خوار و خفیف شد (این‌جا را بخوانید تا بفهمید چرا می‌‌گویم حیف). امروز گویی روز دیده گشودن بود برای من. وصف این لحظه را همین بیت مثنوی مولوی آورده است:
صالح و طالح به صورت مشتبه
دیده بگشا بو که گردی منتبه

ایمان و تقوا از این‌که نام‌شان کنار شما بی‌شرمانِ دین به دنیا فروخته بیاید بر خود می‌لرزند. ننگ بر شما که خدا را هم با لوث دروغ‌های متعفن خود آلوده‌اید! حیف بر من که هنوز مؤمنانه باور داشتم که می‌توانید به انسانیت خود باز گردید و اندکی از کرامت انسانی‌تان را در میانه‌ی این همه ظلمت زنده کنید! حیف بر من و حیف بر شما! حیف بر شما آقای علی اکبر صالحی! دولت دنیا به همین می‌ارزید؟ ارزش‌اش را داشت که نفرین برای خودتان بخرید و پیش وجدان و آگاهی ملتی شرمسار شوید؟
بایگانی