باز این چه شورش است که در شهر لندن است…

رسانه‌های ایران و مهره‌های بازی سیاست در ایران (که شامل جبهه‌های رسانه‌ای‌شان مثل فارس‌نیوز، رجانیوز و کیهان و غیره می‌شود و هم‌چنین نهادهای وابسته به قدرت سیاسی یا مداح و ستایشگر آن)، هیچ قاعده‌ی اخلاقی ندارند. مضمون «آن‌چه بر خود نمی‌پسندی بر دیگری نیز مپسند»، برای آن‌ها شعاری است توخالی. یکی از نمونه‌های خیلی خوب از این بی‌اخلاقی، ریاکاری و دروغ‌پردازی رسانه‌های رنگ‌آمیز و ریاکار حامی قدرت را در ایران، می‌توان در همین ماجرای درگیری‌های اخیر پلیس انگلیس با دانشجویان معترض دید.

چند روزی است لندن شلوغ است. یعنی دانشجویان معترض به بالا رفتن شهریه‌های دانشگاه اعتراض کرده‌اند. به خیابان‌ها ریخته‌اند و البته مرکز شهر شلوغ است. آماج اصلی اعتراض هم نیک کلگ معاون نخست‌وزیر است که خلف وعده کرده است. از نگاهِ منِ ایرانی که الآن ۸ سال است در لندن زندگی می‌‌کنم، پلیس لندن در قیاس با نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی ایران (لباس‌شخصی‌ها، بسیج و سپاه را هم به آن اضافه کنید)، فرشته‌خصال‌اند. وقتی هم که دست از پا خطا می‌کنند، تمام رسانه‌ها – به ویژه تلویزیون بی‌بی‌سی – چهارچشمی مشغول پاییدنِ لحظه به لحظه‌ی فردِ خاطی است و اعتراض رسانه‌ای و صدای مردم معترض ولو در حد چند نفر هم که باشند عواقب وخیمی برای آینده‌ی شغلی فردِ خاطی و هم‌چنین نهاد متبوع‌اش دارد تا جایی که رییس پلیس لندن هم ممکن است شغل‌اش را از دست بدهد.

نمونه‌های خیلی روشن از این حوادث یکی هنگام بمب‌گذاری‌های ۷ جولای ۲۰۰۵ در لندن بود که در گیر-و-دار حملات تروریستی جوانی برزیلی به نام ژان شارلیس دی مِنِزیس در ایستگاه متروی استاکول به ظن این‌که تروریست است توسط پلیس لندن به قتل رسید. تنها یکی از پیامدهای ماجرا استعفای سر ایان بلر رییس پلیس متروپولیتن لندن بود.

نمونه‌ی دیگر، کشته شدن ایان تاملینسن، یک روزنامه‌فروش لندنی، در جریان اعتراض‌ها به اجلاس گروه ۲۰ در لندن بود. یک افسر پلیس با باتوم ضربه‌ای به پای او می‌زند و دقایقی بعد او دچار سکته‌ی قبلی شده و از دنیا می‌رود. (لینک‌هایی که آوردم، تقریباً همگی شرح مفصل و مبسوط ماجراها را درج کرده‌اند).

حوادث این چند روزه‌ی لندن که در اخبار روز هست و نیازی به شرح و بیان مبسوط ندارد. اما قصه‌ی ما بر سر بی‌اخلاقی، ریاکاری و وقاحت روزنامه‌های وطنی حامی دستگاه کودتاست. پیش از این‌که توضیح بدهم چرا این قصه‌ها را می‌گویم، بگذارید نمونه‌های مشخص اشاره‌ی این رسانه‌ها را به حوادث اخیر ذکر کنم.

این تیتر یک روزنامه‌ی کیهانِ فرداست: «آتش بحران بر دامن فتنه گران افتاد؛ سرکوب وحشیانه ۴۰ دانشجو در خیابان‌های لندن». عنوان خبر گویاست: تنظیم‌کننده خواسته است با یک تیر چند نشان بزند و از این آبِ‌ گل‌آلود نهنگی بگیرد به عظمت نهنگی که یونس نبی را بلعید! یک بند از متن خبر این است: «دیروز و پریروز دانشجویان بی دفاعی که نسبت به افزایش سه برابری شهریه خود معترض بودند، به خیابان‌های لندن ریختند تا در یک تظاهرات آرام، ادعاهای مقامات خود درباره دموکراسی را محک زنند، اما دولت انگلیس در اقدام وحشیانه و کم سابقه‌ای، خون دانشجویان را در کف خیابان‌های سرد پایتخت این کشور جاری کرد». این از نمونه‌ی اول.

نمونه‌ی دوم را از وب‌سایت فارس‌نیوز نقل می‌‌کنم. خبر، حکایت از صدور بیانیه‌ای توسط بسیج دانشجویی (کدام بسیج دانشجویی؟) دارد: «بسیج دانشجویی ضرب و شتم دانشجویان توسط پلیس انگلیس را محکوم کرد». بقیه‌ی بیانیه‌های چیزی است شبیه سایر بیانیه‌های سیاسی که حکومت ایران پیش روی مخالفان یا منتقدان خود می‌گذارد. تنها دو بند این بیانیه را نقل می‌کنم از جهت بامزه بودن و نشان دادن عمقِ بی‌خبری تنظیم‌کنندگان‌اش از آن‌چه در انگلیس و در خیابان‌های لندن اتفاق می‌افتد. یکی این است: «امروز جهان شاهد ضرب و شتم دانشجویان و خرد شدن استخوان‌های جوانان متعرض به حکومت پادشاهی انگلستان بود و مردم جهان به عینیت، دروغی بودن تمامی ادعاهای حقوق بشر غرب در نظام لیبرال دموکراسی را از نزدیک مشاهده کرده و در این میان مردم انگلستان و به خصوص دانشجویان بی‌دفاع انگلیسی، طعم آزادی و حقوق بشر ادعایی حکومت انگلستان را زیر باتوم‌ها و مشت‌ها و لگدهای پلیس این کشور چشیدند». بند دیگر هم این است: «ما دانشجویان ایران اسلامی ضمن همدردی و حمایت از دانشجویان و جوانان بی‌دفاع انگلیس، خواستار ایجاد فضایی آزاد و دموکراتیک برای پیگیری مطالبات دانشجویان و مردم انگلستان از حکام و صاحبان قدرت این کشور بوده و از مجامع حقوق بشری خواستار پیگیری نقض حقوق شهروندی در این کشور شده و درخواست محاکمه سران نظام پادشاهی انگلستان را در دادگاه‌های بین‌المللی داریم». (همه‌ی تأکیدها از من است).

در دو متن فوق، مغالطه‌ها و دروغ‌ها فراوان‌اند. اما بیایید فرض کنیم که تمام این ادعاها درست باشد و با همین خشونت و شدتی که کیهان و فارس‌نیوز روایت کرده‌اند این اتفاق‌ها افتاده باشد. چرا رفتار کیهان و فارس‌نیوز و بقیه‌ی هم‌فکران‌شان ریاکارانه و مزورانه است؟

دولت انگلیس، خاندان سلطنتی و رسانه‌های‌شان هیچ کدام پاک و منزه نیستند. همه عیوب خودشان را دارند. و طبعاً نه دولت و نه خاندان سلطنتی (که آشکارا مستقل از هم هستند)، «مقدس» محسوب نمی‌شوند (با وجود این‌که ملکه رییس کلیسای انگلستان است و این کلیسا فقط یک رییس بیشتر ندارد). اما با تمام عیوبی که این‌ها دارند، تفاوت بزرگی که انگلیس با ایران دارد این است که بر خلاف ایران رسانه‌ای دارد که زیر سلطه‌ی دولت نیست. دست‌کم همین رسانه و همین بی‌بی‌سی، نقش مهمی در نقد کردن دولت داشته‌اند. طبعاً نمی‌توانم ادعا کنم که تمام ظرافت‌های سیاست انگلیس را می‌شناسم ولی در مدتی که در این کشور بوده‌ام تغییر چند دولت را شاهد بوده‌ام و برای من که یک ناظر ایرانی هستم، رسانه‌های انگلیسی، زبانی گزنده در نقد دولت خود داشته‌اند (و دولت البته با خاندان سلطنتی تفاوت دارد؛ هر چند خاندان سلطنتی هم هرگز از زبان گزنده و نگاه تیز آن‌ها در امان نبوده‌اند).

در نمونه‌هایی که در ابتدا نقل کردم، نه تنها روزنامه‌های مختلف به تشریح مبسوط تمام این ماجراهای رخ داده پرداختند و هرگز نه خبرنگار و گزارشگرشان بازداشت و روانه‌ی زندان شد و نه مدیرمسؤول روزنامه محبوس شد، بلکه روزنامه‌‌ی مزبور هم‌چنان بی‌دغدغه به کارش ادامه داد و بلکه ارج و عزت بیشتری هم یافت. ماجرا البته فقط روزنامه‌ها نبودند. رادیو و تلویزیون هم وضع مشابهی داشتند. رسانه‌های انگلیس عمدتاً جانب مردم انگلیس را می‌گیرند و کمترین تلاشی برای تقدیس دولت و خانواده‌ی سلطنتی نمی‌‌کنند. دقت کنید که من دارم توصیف می‌کنم. جنبه‌هایی از اخلاق رسانه‌ای انگلیسی‌ها وجود دارد که مورد پسندِ من نیست ولی مغز مسأله این است که این رسانه‌ها نه مغلوب و مرعوب قدرتِ سیاسی‌اند و نه مداح و ستایشگرشان (دستِ کم در برابر چیزی که سال‌هاست در ایران دیده‌ایم و در این چند سال خیلی بیشترش را دیده‌ایم، این رسانه‌ها در مقام مقایسه نمونه‌هایی هستند به حقیقت مثال‌زدنی). شاید بهترین منبع خبری برای مشاهده‌ی لحظه به لحظه‌ی جزییات حوادث همین تلویزیون بی‌بی‌سی است. من کمتر دیده‌ام – یا شاید بهتر است بگویم هرگز ندیده‌ام – که در ماجرای اختلافی که دولت، پلیس یا خاندان سلطنتی متهم باشد (و این عمدتاً در مورد اول و دوم اتفاق می‌افتد چون خاندان سلطنتی تقریباً سهم قابل‌اعتنایی در قدرت سیاسی ندارد)، رسانه‌ها و به ویژه تلویزیون جانبِ آن‌ها را بگیرد. اتهام‌ها به جد طرح می‌شوند و بلافاصله شاهد تشکیل کمیته‌های حقیقت‌یاب هستیم و هر چه باشد، ماجرا به سرانجامی می‌رسد و قصه‌ی نظارت رسانه‌ای هم‌چنان ادامه دارد.

حالا می‌رسیم به ایران. نمی‌‌گویم در سی سال اخیر. دستِ کم در همین دو سال اخیر، در جریان همین اعتراض‌ها، فقط یک نمونه نشان بدهید که در جریان کوی دانشگاه، در جریان فجایع کهریزک و اوین و تمام ریز و درشت حوادث هول‌ناکی که در ایران اتفاق افتاده است، رسانه‌های – دقیقاً – دولتی ایران، به جای این‌که جانب دولت و نظام را بگیرند، جانبِ مردم را گرفته باشند. چند نمونه داریم که از روز ۲۲ خرداد به بعد، تلویزیون ایران، گزارش زنده از اعتراض‌های مردمی ارایه کرده باشد؟ چند نمونه داریم که تلویزیون فرصتِ حتی نفس کشیدن به معترضان و رهبران‌شان را داده باشند؟ این‌ها البته به لطیفه شبیه است. در نظامی که روز بعد از انتخابات با موجی از دستگیری‌ها و حبس و شکنجه و تجاوز رو به رو می‌شویم، این انتظارات حقیقتاً‌ به افسانه و معجزه شبیه است. طبعاً می‌فهمم که مطلب کیهان و فارس‌نیوز مصرف داخلی دارد و عمدتاً برای خواننده‌ای است که هیچ شناختی از جامعه‌ی انگلیس ندارد و بدیهی است که هرگز به انگلیس سفر نکرده و اهل رسانه‌های دیگر هم نیست و لابد فقط در زندگی‌اش روزنامه‌ی کیهان می‌خواند! برای چنین خواننده‌ای البته که می‌توان از این دروغ‌ها بافت و گفت که ما که حامیان نظامِ مقدس باشیم، چه پاک‌ایم! این‌جا من فقط همین آیه‌ی قرآن به ذهن‌ام می‌رسد که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ الَّلهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (سوره‌ی صف، آیات ۲ و ۳). (یعنی: اى کسانى که ایمان آورده‌اید، چرا چیزى مى‌گویید که انجام نمى‌دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید). و این قصه‌ی همیشگی این نظام بوده‌ است که جهان را به خاطر کارهایی ملامت می‌‌کند که خود به مراتب قبیح‌تر از آن را مرتکب می‌شود و پرده‌ای از دین‌داری هم بر آن می‌پوشاند. ندا آقا سلطان، بهترین نمونه‌ی خیمه‌شب‌بازی‌های سیاسی نظام است. یک از هزارِ کارهایی را که رسانه‌ها و دولت ایران در این ماجرا کردند، اگر در انگلیس اتفاق می‌افتد، دولت به سوی سقوط می‌رفت. سهراب اعرابی، محسن روح الأمینی و بی‌شمار مرد و زن دیگری که در حوادث پس از انتخابات قربانی کودتا شدند، نمونه‌هایی علنی هستند از این ریاکاری‌های حکومتی. آیا رسانه‌های ایران شهامت‌اش را دارند همان فیلم‌هایی را که مردم در روزهای پس از انتخابات گرفتند نمایش بدهند؟ فکر می‌‌کنید فیلم تیراندازی از بالای مسجد لولاگر اگر در انگلیس اتفاق افتاده بود، از همین رسانه‌ی استکبار انگلیس نمایش داده نمی‌شد؟ (نمونه‌هایی که در بالا نقل کردم بهترین شاهد بر این است که بدون شک از رسانه‌های عمومی پخش می‌شد و داوری به عهده‌ی مردم نهاده می‌شد). اگر رسانه‌های وطنی ما در ادعاهای خود صادق‌اند، می‌‌توانند دستِ کم یکی دو مورد لینک اینترنتی مثل همین لینک‌های ویکی‌پیدیا در بالا را درباره‌ی حوادث انتخابات نشان بدهند که در ایران فیلتر نشده‌اند و دسترسی عموم به آن‌ها آزاد باشد و همین لحن و زبان و شیوه‌ی انعکاس خبر و مطلب را از زاویه‌های مختلف داشته باشند؟!
می‌شود کلمه به کلمه‌ی عبارات آن بیانیه و متن کیهان را در برابر تمام حوادث هول‌ناک یکی دو سال اخیر ایران قرار داد و گفت که اگر تظاهرات دانشجویان انگلیسی آرام بود و خون گرم آن‌ها را کف خیابان‌های سرد لندن ریختند، تظاهرات سکوتِ ملت ایران چه بود؟ سهراب اعرابی و محسن روح الأمینی چه بودند؟ خونِ آن‌ها این‌قدر عزیز نبود؟ برای دانشجوی انگلیسی می‌شود گریبان درید و اشک اندوه و تأثر ریخت ولی برای دانشجوی ایرانی و زن و مرد ایرانی باید شاخ و شانه کشید و مغزش را متلاشی کرد؟ داوری درباره‌ی سایر جملات و عبارات دو متن بالا با شما.

این روزها، ایام محرم است و ماه سوگواری سالار شهیدان. وصفِ حال این رسانه‌های دروغ‌زن و مزور در این روزهای خاص، همین تک‌بیت از شفیعی کدکنی است:
سوگوارانِ تو امروز خموش‌اند همه
که دهان‌های وقاحت به خروش‌اند همه
این عبارات پیام میرحسین موسوی به مناسبت ماه محرم، حکایت تمام تزویر و دروغِ این‌هاست:
«به یاد دارید که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پل‌ها به پایین انداختند، با ماشین از روی پیکر بی‌دفاع آنان گذشتند، سینه‌ی مالامال از عشقشان را هدف گلوله قرار دادند، و آنگاه بی‌شرمانه عکس‌العمل مردم خشمگین را با نمایش ناقص و گزینشی در رسانه‌هایشان، شورش دست‌نشانده‌های استکبار نامیدند و فریاد وا اسلاما سر دادند! آیا آن کس که ماشین پلیس دوبار از روی او رد شد، آمریکایی بود یا کسانی که از روی پل به پایین پرتاب شدند دست‌نشانده‌ی آمریکا و اسرائیل؟ یا کسانی که در ظهر عاشورا حسین حسین گویان مورد تیر مستقیم گرفتند از لشگر یزید و عمروعاص و ابن‌زیاد؟ پس از آن هم به دستگیری تعداد زیادی زن و مرد از بهترین فرزندان این انقلاب و آّب و خاک پرداختند تا فریادها را در گلو خفه کنند. غافل از آنکه خشم فروخورده‌ی مردم آگاه و مظلوم بسیار خطرناک‌تر از فریادهای تظلم‌خواهی آنها خواهد بود.»

پ. ن. گمان می‌کنم مثل روز روشن است که نشان دادن پلیدی‌ها، ریاکاری‌ها و دروغ‌پردازی‌هایی امثال کیهان و رجانیوز نتیجه نمی‌دهد که هر کس و هر چیز جز آن‌ها لزوماً پاک و مطهر است. اشاره کردن به رذیلت‌های این‌ها و فضیلت‌فروشی‌های ریاکارانه‌شان، تطهیر انگلیس یا آمریکا یا هر کس دیگر را نتیجه نمی‌دهد. اگر غرب خوبی و صلاحیتی داشته باشد، باید خودش ثابت کند و ثابت بشود. از رذیلت کیهان، فضیلت غرب را نمی‌توان نتیجه گرفت یا بر عکس‌اش را. قلب مسأله این‌جاست: به نام دین جنایت کردن و ژست پاکی و دین‌داری گرفتن. پرده‌دری و پرونده‌سازی کردن و نمایش تقوا دادن. جنایت کردن و فریاد وا اسلاما سر دادن!

پ. ن. ۲. فیلم زیر را بعد از نوشتن این یادداشت دیده‌ام. بدون هیچ توضیحی فکر می‌کنم برای تکمیل مضمون این یادداشت، این فیلم را هم ببینید.
بایگانی