همیشه ضرورتی ندارد در توصیف و تعریف کرم و سخاوت کسی چیزی بنویسد:
لب ببند و کف پر زر بر گشا
بخل تن بگذار و پیش آور سخا
ترک شهوتها و لذتها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست
این سخا شاخیست از سرو بهشت
وای او کز کف چنین شاخی بهشت
عروه الوثقاست این ترک هوا
برکشد این شاخ جان را بر سما
تا برد شاخ سخا ای خوبکیش
مر ترا بالاکشان تا اصل خویش
یوسف حسنی و این عالم چو چاه
وین رسن صبرست بر امر اله
یوسفا آمد رسن در زن دو دست
از رسن غافل مشو بیگه شدست
یکی از مصادیق ترک لذتها و شهوتها – یعنی یافتن این رسن استوار – همین است که آدمی چیزی نگوید و ننویسد. این ترک گفتن و نوشتن، آزمون سخاست. لب ببند وقتی متعاقباش واو عطف میآید و آنگاه کف پر زر برگشودن، معنای عطف نمیدهد لزوماً. لب بستن مقدمهای است برای کف پر زر برگشودن. یعنی «هر چه در این پرده نشانات دهند | گر نستانی به از آنت دهند». پس سکوت باید. تا همینجا هم بیگاه شده است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.