از اصحاب ملکوت

امشب در محل نمایش فیلم چرخ و فلک ساخته‌ی صاحب سیبستان و مشغول تماشای فیلم بودیم که سلطان بانوی ملکوت تماس گرفت و خبر انتخاب شدن حلقه‌ی ملکوت را داد. مرا از چند و چون و جزییات مسابقه اطلاعی نیست و بر خلاف مدعای کسانی که داوران این مسابقه را به انواع اتهامات نواخته‌اند،‌ هیچ‌کدام از داوران را نه از نزدیک می‌شناختم و نه با هیچ‌کدام دوستی داشتم. اما به هر تقدیر،‌ چنان که در خبرها آمده است ملکوت وبلاگی برتر شناخته شده است. پیش از این‌که حکایت مسابقه‌ای در میان باشد،‌ که نه من و نه هیچ یک از نویسندگان حلقه به قصد برنده شدن ننوشته بودیم، یک بار دیگر توضیحی در باب حلقه و نحوه‌ی شکل گرفتن و بسط آن داده بودم. گمان می‌کنم واجب باشد بار دیگر ذکر خیری از تمام کسانی شود که نقشی در گسترش حلقه و بهبود آن داشته‌اند. چنان که پیشتر هم گفته بودم روزگاری من بودم و ملکوت به تنهایی در پهنه‌ی بیکران اینترنت و وبلاگ و کاری به کار کسی نداشتم. صاحب سیبستان نخستین کسی بود که او را وسوسه‌ کردم تا وبلاگی فراهم آورد و هنوز آن زمان میهمان یک روز در میان بلاگ‌اسپات بودیم و ملکوت آدرس سایت نداشت و از مووبل تایپ خبری نبود. باری من و صاحب سیبستان نخستین کسان مجموعه بودیم. در واقع باید گفت که بلا تردید کسی که نقشی اساسی در نهادن سنگ بنای ملکوت داشت او بود. به گمانم وبلاگ سمرقند نیز همان روزها پدید آمد. مجادلات قلمی او و من با مهدی خلجی باعث شد که چندی بعد کتابچه متولد شد و سپس به فاصله اندکی، از بیم هوو، طوعاً او کرها، وبلاگ مختصر ماه‌منیر که آن زمان چای تلخ بود پدید آمد که مصادف شد با انفجاری اتمی در سرزمین ملکوت و همه چیز ویران شد و ناچار سی و شش ساعت پای کامپیوتر بیدار بودم تا همه چیز را دوباره مرتب کردم. مدتی نگذشته بود که روزی عباس معروفی تلفن کرد و حکایت از ساخت وبلاگ برای چند نفر از بچه‌های برلین و خانه‌ی هدایت شد. در همین گیر و دار بود که شوخی شوخی عباس معروفی را هم آلوده کردم. کیوان و فرین هم همان ایام از راه رسیدند. جمشید برزگر و کیانوش فرید هم همان روزها به قافله‌ی ملکوتیان پیوستند. بقیه افراد هم مانند قطرات جیوه همدیگر را پیدا کردند و مجموعه بسط یافت تا رسید به آنچه امروز هست.


چنان که گفته‌ام ملکوت هنوز کمبود زیاد دارد تا بشود چیزی که من می‌خواهم. یعنی کماکان من مترصد فرصتی هستم تا طراحی صفحات تحولی اساسی پیدا کند. اما دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. چند ماه گذشته هم که امور دانشگاه و ازدواج مجال بیشتری برای در گیر شدن بیشتر با کارهای فنی را به من نمی‌داد. اما اگر حلقه‌ی ملکوت محل توجه برخی از دوستان واقع شده است، قطعاً به دلیل پایمردی یکایک حلقه‌نشینان و ساکنان ارض ملکوت بوده است. من همیشه راه خود را می‌رفته‌ام اما از زمانی که ملکوت در این شش هفت ماه اخیر بسط پیدا کرده است، حتی نثرم نیز عوض شده است و اعتقاد دارم که این تنها برای من نیست. همگی ما (مخصوصاً آن عده‌ از ما که همواره با یکدیگر چالش داشته‌ایم) به نحوی از یکدیگر متأثر شده‌ایم. باز هم می‌گویم که صاحب سیبستان سر حلقه‌ی و سلسله‌جنبان این ماجرا بود و تدارک و پی‌گیری‌ها را من انجام می‌دادم. با وجود پراکندگی جغرافیایی اصحاب حلقه که از هر جایی نویسنده دارد،‌ منسجم کردن و یک‌دست ساختن مجموعه کار بسیار دشواری است و حتی پی‌گیری در وادار ساختن نویسندگان به نوشتن مرتب کاری بوده است که تنها به عهده‌ی من بوده است. گاهی اوقات در آن حواشی یکی می‌آمده است اما به دلیل کم کاری و غیبت بیش از حد ناچار از صحنه‌ی ملکوت ناپدید می‌شده است یا جای خود را به کسی می‌داده است که چابک‌تر و چالاک‌تر در نوشتن بوده است و حداقل نوشتن برای او جدی بوده است. همین جا فرصت مناسبی است که به آن دسته از حلقه‌نشینان که مدتی است حضور در این سرزمین را از یاد برده‌اند یا در ملکوت خوابشان برده است یا اینجا را با هپروت عوضی گرفته‌اند (!) یادآوری کنم که بنویسند! نوشتن شما باعث دل‌گرمی من هم می‌شود!!
و اما نکته‌ی مهم دیگر که اتفاقاً دیگر بار صاحب سیبستان آن را گوشزد کرد این است که صفحه‌ی دبیره را به این قصد راه‌اندازی کردیم تا کسانی که در این حلقه می‌نویسند خود را به خوانندگان معرفی کنند. یعنی اگر حتی از بردن نام خود ابا دارند، دست‌کم مختصری از سوابق تحصیلی و آکادمیک، حوزه‌ی علایق، زمینه‌ی مطالب وبلاگ‌شان و مسایلی از این قبیل را بنویسند. همچنین مخصوصاً الآن واجب می‌نماید که این را هم ذکر کنند که در کدام کشور هستند. چنین صفحه‌ای کمک بسیار زیادی می‌کند به این‌که تنوع حلقه‌ی ملکوت و اگر رخصت دهید کثرت‌گرایی و پلورالیزم جاری در این حلقه بیشتر خود را نشان دهد. کسانی که تازه به این مجموعه آمده‌اند و پیش از تولد دبیره مقیم این دیار نبوده‌اند،‌ مانند نویسندگان زخمه،‌ واحه،‌ جان و جهان،‌ مجلس‌افروز،‌ پرند و افرادی که پیشتر بودند و مطلقاً این دعوت مرا اجابت نکردند و آن را جدی نگرفتند خوب است یک بار هم که شده توجهی به سلطان بی‌تخت و تاج ملکوت بکنند (سلطان بانوی خودمان هم البته در این میان هست)!! باور کنید این کار نتایج نیکویی دارد. اگر همگی این عنایت را داشته باشید،‌ امیدوارم که در آینده‌ی نزدیک طرحی زیبا و دلنشین با استفاده از مطالبی که درباره‌ی خودتان در دبیره می‌نویسید برای صفحه‌ی اصلی حلقه‌ی ملکوت تدارک ببینم.

بایگانی