هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان / ایوان مدائن را آیینهی عبرت دان
دندانهی هر قصری پندی دهدت نو نو / پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی و ما خاک توایم اکنون / گامی دو سه بر ما نه اشکی دو سه هم بفشان
از نوحهی جغد الحق ماییم به درد سر / از دیده گلابی کن، درد سر ما بنشان
آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی / جغد است پی بلبل نوحه است پی افغان
ما بارگهِ دادیم این رفت ستم بر ما / بر قصر ستمکاران گویی چه رسد خذلان
کاش بعضیها عبرت بگیرند!
مطلب مرتبطی یافت نشد.