مصادره به مطلوب سیاسی

صد بار توبه می‌کنم که از چیزی که به سیاست مربوط است ننویسم ولی نمی‌شود. بعضی وقت‌ها آدم چیزهایی را می‌خواند که احساس می‌کند دارند مستقیماً به شعورش اهانت می‌کنند. خاتمی آخرین اصطلاح دوران ریاست جمهوری‌اش را با صداقت تمام وضع کرد و با سادگی هر چه تمام‌تر دو دوستی تقدیم رقبای‌اش کرد! دقت کرده‌اید که هر وقت خاتمی چیزی گفت که نشانی از مردم‌سالاری و اندک گرایشی به حقوق انسانی مردم و ملت داشته است، طیف مقابل و رقبای او همان اصطلاحات و تعابیر را گرفته‌، وارونه کرده و در برابر خاتمی علم‌اش کرده‌اند. خاتمی از قانون‌گرایی حرف زده‌ بود و راست گفته بود. با این تفاوت که بعضی‌ها خیلی وقت‌ها یادشان می‌رود در کشور ما قانون مترادف است با حاکمیت قدرت و زور، نه حاکمیت مساوی و برابر قانون برای همه، از فقیر گرفته تا غنی و سیاسی و غیر سیاسی! بگذریم، هنوز دو سه هفته نشده است که خاتمی از «بد اخلاقی‌های انتخاباتی» (بخوانید تقلب‌های سازمان‌یافته) حرف زده است. ایشان در لفافه و با هزار ترس و لرز، آن هم نه با زبان و بیان هاشمی و کروبی، اعلام کرده است که در این انتخابات تقلب شده است! اندکی که فشار بیشتری روی‌اش بیاید حتماً فردا صریح‌تر خواهد گفت که بله تخلفات همه به زیان و علیه آقای احمدی‌نژاد بوده است! من اصلاً کاری ندارم که احمدی‌نژاد رییس جمهوری منتخب هست یا نه. اصلاً مهم نیست که با تقلب رییس جمهور شده است یا نه. مهم این است که این رییس جمهور سابق بی‌نوا ته دل‌اش این بوده است که عده‌ای مداخله‌ی سازمان یافته در انتخابات کرده‌اند که معلوم است چه عده‌ای و به نفع چه کسی این کار را کرده بودند. آن وقت از سخنگوی قوه‌ی قضاییه می‌پرسند که با «بد اخلاقی‌های انتخاباتی قرار است چه کار کنید؟» حضرت آقا پاسخ می‌دهند که پدر کسانی را که با اس‌ام‌اس موبایل، آقای احمدی‌نژاد را تخریب کرده‌اند در می‌آوریم! آخر امر هم دو کلام از مادر عروس بشنوید که فرمودند: «پدیده بداخلاقی در عرصه روابط بین‌المللی محصول بدگمانی و سوء برداشت است»! تو را به خدا معنای این جمله – این تعبیر «بد اخلاقی» –  چی‌ست؟ آقای خاتمی بهتر نیست این روزهای آخر سکوت کنی و حرف نزنی اصلاً؟! هر روز این رییس جمهور محبوب سابق ما، که شدیداً هم دوست‌اش دارم، دسته‌گل تازه‌ای به آب می‌دهد. پدر جان! تمام شد آن هشت سال! بروید استراحت کنید دیگر! بگذارید این‌ها مملکت را بچرخانند. ول‌شان کنید! بس کنید دیگر. همین‌جور دارید سرود یاد مستان می‌دهید.

هر بار که دو خط از سیاست می‌نویسم هزار بار گریبان خودم را می‌گیرم که آخر یعنی چه؟ ولی مگر می‌گذارند دو روز آدم آب خوش از گلوی‌اش پایین برود. علی‌الظاهر باید عادت کنیم به این سوتی‌های عظمای سیاست‌مداران‌مان و سرمان را به کار دیگری گرم کنیم. نه، نمی‌شود که نمی‌شود. درست بشو نیستند که نیستند! آقا، مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!

پ.ن. این مطلب سیبستان را هم بخوانید: «مبارزه با فقر و فساد و تبعیض»، ولی فکر نکنید احمدی‌نژاد با این حرف‌ها تحریک به خیر می‌شود، هر چند ما واقعاً‌ امیدواریم بشود و فقیر و ستمدیده در کشور ما فقط جناح سیاسی خاصی نباشد و مردم بینوا باشند!

بایگانی