«قحط خداست، قحط خدا، قحط خدا!»
پ. ن. این حرف زمان ابوسعید ابوالخیر بیشتر معنا داشته یا حالا؟ این او بوده که حس میکرده قحط خدا بوده یا همه فکر میکردهاند قحط خدا بوده؟ این من هستم که فکر میکنم قحط خداست یا بقیه هم همینطور فکر میکنند؟ یعنی نیچه هم که میگفت: «خدا مرده است!» چیزی شبیه به همین را حس کرده بود؟ یعنی «قحط خدا» چیزی است شبیه به «مرگ خدا»؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.