جملات زیر را حسین نوروزی در آن ستون سمت چپ وبلاگاش نوشته است:
«اینجا اجباری نیست. دوست نداری، فکر میکنی بهت توهین میشود، هرچی! نخوان! از خوانده شدن، لذت میبرم. خوانندهای را که بفهمد، روی سرم میگذارم. ولی دلام نمیخواهد نظر کسی را بدانم. حق توست که نخوانی، حق من است که نخواهم نظرت را بدانم. همین!»
«اینجا اجباری نیست. دوست نداری، فکر میکنی بهت توهین میشود، هرچی! نخوان! از خوانده شدن، لذت میبرم. خوانندهای را که بفهمد، روی سرم میگذارم. ولی دلام نمیخواهد نظر کسی را بدانم. حق توست که نخوانی، حق من است که نخواهم نظرت را بدانم. همین!»
خیلی خوشام آمد از این. گفتم بنویسماش، ننوشته از دنیا نروم! خیلی خوب است آدم با خودش و بقیهی آدمهای دنیا رو راست باشد و حرف دلاش و وضعیتاش را خیلی روشن برای ملت تشریح کند. مثلاً بنویسد: «ایمیل را نگذاشتهام که نظرتات را آنشکلی بفرستی؛ خاصه وقتی زنی باشی!! صرفا جهت مراسلات و مکاتبات دوستانه و مردانه است. خیلی جدی!». اصلاً چرا من اینها را نقل میکنم؟ خودتان بروید هر روز همان ستون سمت چپ را بخوانید. انگار خودش یک مانیفست تمام عیار وبلاگنویسی است. خوشام میآید از این همه صراحت و صداقت.
مطلب مرتبطی یافت نشد.