چرا باید به زبان خشن در سیاست اعتراض کرد؟

چرا وقتی هیلاری کلینتون جوگیر می‌شود و تهدید به نابود کردن ایران می‌کند، باید یقه‌اش را گرفت و سخنان او را نقد کرد؟ چرا نقدِ درشت‌گویی او نباید به دفاع از حکومت جمهوری اسلامی یا آمریکا ستیزی افراطی تفسیر شود؟ چرا این بحث جدی است؟ کمی با تأمل این‌ها را بخوانید، شاید نظر من روشن‌تر شود.

اول از همه این‌که ابزار روزمره‌ی سیاست‌مداران حرف است. زبان است. این رتوریک سیاست‌مداران است که باعث نابودی یا شکست‌شان می‌شود. و دقیقاً همین زبان سیاست‌مداران است که می‌توان باعث برافروخته شدن شعله‌ی جنگ‌های خانمان سوز شود. در نتیجه سنجیده حرف زدن و لفاظی نکردن‌های بی‌جا، بخش جدایی‌ناپذیر زبان دیپلماتیک است. سیاست‌مدار وقتی خود را مسئول و پاسخگو بداند، زبان‌اش لاجرم به سمت دیپلماتیک بودن و گشاینده بودن پیش می‌رود، نه به سوی عاطفی بودن و جنجال‌آفرینی و تنش ایجاد کردن. این نخستین دلیل برای این‌که هیلاری باید سخنان‌اش را مهار می‌کرد.

دوم این‌که منطق سخنان هیلاری منطقی است معیوب و پر اشکال. منطق سخنان هیلاری زور است و قدرت. و تاریخ نشان داده است که خیلی تنش‌ها در عرصه‌ی بین‌الملل فقط با زور و قدرت حل نمی‌شوند. عوامل بسیار دیگری نیز در آن دخیل است. شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تعیین کننده‌ی بسیاری از مسایل هستند. سیاست‌مدار نمی‌تواند شمشیرش را در بیاورد و بلافاصله اعلام جنگ کند. اعلام جنگ کردن تصمیم ساده‌ای نیست. جنگ همیشه آخرین تصمیم است برای جایی که مطلقاً هیچ راهی برای حل مسأله باقی نمانده باشد. و آمریکا نشان داده است که هرگز سعی نکرده است «همه‌»‌ی راه‌های ممکن را برای حل تنش‌اش با ایران بیازماید. در نتیجه می‌خواهد ساده‌ترین راه را انتخاب کند و آن هم اختیار کردن زبان زور و قدرت و قلدری است (استفاده از ابزارهای قدرت نظامی‌ای که در اختیارش هست). شما به جای آمریکا هر اسم دیگری بگذارید. اصل مسأله هنوز به قوت خود باقی است. هر دولتی که سعی کند آسان‌ترین و سرراست‌ترین راه حل را برای حل کردن مشکل‌اش انتخاب کند، عملاً دارد ضعف دیپلماسی و شکست سیاستِ خود را نشان می‌دهد، نه پیروزمندی‌اش را. این درست مثل این می‌ماند که مثلاً معلم مدرسه بچه‌ی مرا کتک بزند، من هم بلند شوم بروم مدرسه و دو تا مشت بزنم توی صورت‌اش. بله با این کار دلِ من خنک می‌شود. ولی اصل مسأله هنوز حل نشده مانده است و آن اشکال رفتاری هنوز به قوت خودش باقی است و کارِ من کاری سیستماتیک و قاعده‌مند نیست. پس آمریکا به جای این‌که بگوید هر کس بگوید بالای چشم اسراییل ابروست پدرش را در می‌آورم، باید ببیند چرا بسیاری – و نه تنها دولت ایران – در برابر اسراییل موضع می‌گیرند. رفتار اسراییل تنها مورد اعتراض ایران نیست. بسیاری از سیاست‌مداران و روشنفکران غربی هم به صراحت از آن انتقاد کرده‌اند. هیلاری در دفاع از دولتی با این خشونت و بی‌پروایی، دولتی – و ملتی – دیگر را تهدید به نابودی کامل می‌کند، که کارنامه‌ای دارد سیاه در روابط بین‌الملل و حقوق بشر. پس منطق‌اش تنها منطق زور است و اشتراک منافع. دقت کنید که آمریکا همیشه سعی کرده است پوششی اخلاقی هم به کار خودش بدهد: با تروریسم مبارزه می‌کند چون تروریسم امنیت آمریکا و امنیت جهان و ارزش‌های زندگی غربی را به خطر می‌اندازد. ارزش‌های زندگی غربی چه هستند؟ حقوق بشر، آزادی، دموکراسی و چیزهایی از این دست. هیلاری ناگهان این لایه‌ی ارزشی و اخلاقی را با بی‌پروایی کنار زده است و عملاً‌ می‌گوید ما به ایران حمله نخواهیم کرد به خاطر دفاع از این ارزش‌ها. ما به ایران حمله خواهیم کرد اگر به اسراییل حمله کند. و کدام انسان عاقل و سیاست‌مدار خردمندی است که بگوید اسراییل مترادف است با حقوق بشر، آزادی بیان و دموکراسی؟

از این دست تحلیل‌ها فراوان می‌توان داشت (و باز هم دلیل وجود دارد برای نقد جدی و سخت سخنان هیلاری). این یادداشت را برای این می‌نویسم که عده‌ای بدون این‌که به جوانب ظریف نوشته‌ی قبلی توجه داشته باشند، صدای‌شان در آمده است که نوع نگاه فرقی با نگاه مثلاً کیهان ندارد. و ساده‌انگاری و سطحی‌نگری از این بیش‌تر ممکن نیست. هر کسی که از آمریکا انتقاد کند، لزوماً دست‌نشانده یا مزدور جمهوری اسلامی یا هم‌فکر آن نیست. و هر کسی هم از نقض حقوق بشر در ایران انتقاد کند و به ترویج حقوق زنان اهمیت بدهد، لزوماً دست‌نشانده‌ی آمریکا و سازمان‌های امنیتی و جاسوسی غرب نیست. این نگاه سیاه و سفید و تلقی دوگانه‌ساز از جهان و روابط سیاسی، سخت در افکار مردم جا خوش کرده است و به این سادگی‌ها نمی‌شوند آن را با نگاهی حساس و منتقد جایگزین کرد. باز هم تکرار می‌کنم (و بسیار کسان – از جمله غربی‌ها – گفته‌اند) که سخنان هیلاری نسنجیده بوده است. این صورت کلی قضیه است. به سطوح پایین‌تر هم که برسیم هیچ ایرانی منصف و سالمی نیست که یکی بیاید کشورش را تهدید به نابودی مطلق کند ( آن هم با آن فرضیه‌های عجیب و غریب و ساختگی) و او بگوید دست شما درد نکند، ما لیاقتی بیشتر از این نداریم، خیلی ممنون که ما را مورد عنایت قرار می‌دهید! در برابر حماقت‌ها و لفاظی‌های نابخردانه‌ی سیاست‌مداران اگر سکوت کنیم، فردا تک تک ما مسئول ویرانی آینده‌ی خودمان و نسل‌های بعدی هستیم. به لغزش‌های حتی کوچک سیاست‌مداران و آدم‌هایی که مناصب بزرگ دارند، باید بسیار حساس بود.

بایگانی