۱. از بانو پرسیدم که اینها که دربارهی نوروز امسال نوشتهام روشن بود یا نه؟ میگفت بود. ولی فکر میکنم باید توضیح داد. چیزهایی که تلویزیون دربارهی نوروز نشان میدهد و نحوهی خواندن دعای نوروز، همه حکایت از یک جریان مسلط دارد: مذهبی کردن نوروز. و این حتی فراتر از مذهبی کردن نوروز است. نوروز بیشتر تجسم عزاداری و نوحهخوانی است نه عینیت شادی و خجستهگی و نو کردن روز و حال آدمیان. هر چه میشنوی غم است و مویه. نوروز تبدیل شده است به مناجات و گریه و زاری. حساب دعا و سلوک باطنی البته برای معنویت جایگاه خاص و بلندی دارد. هر چیز به جای خود اما. این گروگان گرفتن نوروز و آیین ملی است برای قدرتنمایی یک برداشت سختگیرانه و متعصبانه از دین. از هر بلندگویی صدایی که پخش میشود بیشتر شبیه دعاهای شبهای احیاء و عزاداری است تا دعایی برای سال نو. این همه تکرار و اصرار برای چیست؟ ناگزیر برای پر رنگتر کردن ستیزه با سنتهای ملی و آیینهای فرهنگی. پس بهار ما سوگوار است در ایران. بیجهت سوگوار است. اگر میگفتی که مثلاً نوروز مصادف شده است با عاشورا، تازه میشد درک کنی. میشد فهمید چرا. اما الآن چنین مناسبتی هم در میان نیست (و تازه تولد پیامبر هم همین چند روز پیش بود). جای تأسف است که یک نگاه تکبعدی و متحجرانه از دین، میخواهد به برکتِ انحصار رسانهایاش، نوروز را هم تبدیل کند به سکویی برای ترویج دیدگاههای تنگنظرانهی جناح فکری خودش. کاری میکنند که آنها که هیچ مشکلی هم با دین ندارند، روز به روز فاصلهشان از دین بیشتر شود. خوب، این سنتها قرنهاست که ماندهاند و نهیب هیچ حادثهای هم آنها را ریشهکن نکرده است. پس چرا اینها عِرْض خود میبرند و زحمت ما میدارند؟ خدا عالم است!
۲. ساعتی پیش از داخل پارک روبروی خانه رد میشدم. باران لطیفی میبارید. لالههای باغ مرا به یاد خیام انداخت:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه تست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست
رباعی دلانگیزی است. اما دقت کردهاید که عمدهی شهرت خیام در غرب و حتی نزد خودِ ما ایرانیان، که شناختمان از خیام را مدیون غربیها هستیم، به خاطر همین رباعیهاست؟ و دقت کردهاید که اعتبار و اهمیت خیام در رباعیسرایی، در برابر اعتبار علمی او در ریاضیات و نجوم جنبهای است خرد و حقیر؟ و آری، این خیام همان کسی است که تقویم جلالی را تدوین کرد (اینجا را هم ببینید). شگفت نیست که اهمیت علمی خیام در برابر اهمیت شعری او پاک نادیده گرفته میشود؟ و عجیب نیست که عدهای خیام را اندیشمند برجستهای میدانند به خاطر همین رباعیات؟ حتی روشنفکرانی که مدعی «امتناع تفکر» هستند، از خیام همان را میخواهند و همان را میفهمند که به نحوی بتوانند آن را در راستای تئوریهای عجیب و غریب خودشان تفسیر کنند! هر نوروز، میشود فکر کنیم که خیام مبدع تقویم جلالی بوده است. این هم از حکمتهای نوروزیه.