فرقِ پدرِ خاک، بر خاک، شکافته است
این بشارتِ ازلی صبح
بر آستان سحر
در خون نشسته است و هنوز
تا آخرِ شامِ ابد
رستگاری رُسته از خونِ او
در شط شفق جاری است
– سحرگاه ۱۹ رمضان ۱۴۳۰؛ با زمزمهی شعر سایه:
گلوی مرغِ سحر را بریدهاند و هنوز
در این شط شفق، آوازِ سرخِ او جاری است
مطلب مرتبطی یافت نشد.