یکی از حکمتهای ساده و بلیغ نوروز، همین است که «جهان نمیپاید»؛ یعنی این عالم با همهی تلخیها و شیرینیهایاش دوام ندارد. یعنی که ستم و بیداد پایدار نخواهد ماند و «جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند». قاعدهی تاریخ همین است که بیدادگران نه تنها درس و عبرت نمیگیرند که درست بر عکس در خیال و گمانِ خود میپندارند که عین حقیقت و حقانیتاند و هیچ ستمی از دستِ آنها بر کسی نمیرود! طبعاً چرخهای زمان به آسانی پیکرهی همهی سرکشان و مقتدران تاریخ را در هم میشکند و از آنها چیزی نمیماند جز قصه و البته لعنتِ ابدی هر که در پی آنها میآید. تاریخ و زمان، داورانی سختگیرند و همین داوران سختگیرند که روزنهی امید را میگشایند. برای سال تازه، دعا میکنم و آرزو میکنم که بیخِ درخت بیداد خشک شود و سایهی سبزِ مهربانی، درستی و راستگویی بر سرِ یکایک هموطنان، همراهان و یارانام گستردهتر شود. آرزو میکنم آنها که در چنگال بیداد اسیرند، زندانشان شکسته شود و از زندان برون و درون رهایی یابند. همچنان ایمان دارم که ملت ما لیاقتِ بهتر از این و بسی بهتر از این را دارد. سزای درستی و پاکی، شادی است و بخت و اقبال؛ نه خواری دیدن و تحقیر شنیدن و استخفاف و بندگی. سزای ما آزادی است و شادی و شادیِ آزادی. امیدوارم این بار آزادی ما با زنجیر از راه نرسد.
هدیهی طربستانی ملکوت اجرای آواز ماهور بهاریهی حضرت استاد است با همراهی تار داریوش پیرنیاکان و تنبک همایون. ادامهی قطعات همنوازی دو عزیز است که امروز دیگر به زبان دیروز با ما سخن نمیگویند: ناصر فرهنگفر و پرویز مشکاتیان. غزل آواز بخش اول، از نوروزانهترین غزلهای حافظ است و غزلی است حکیمانه. سال نودتان خجسته باد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.