حافظ در آن غزل فراقی «آن یار کزو خانهی ما جای پری بود…»، بیتی دارد که تجسم عاشقی، دلدادگی و پاکبازی است: عاشق، به جای معشوق عذر میآورد. عذر فراق را عاشق میگزارد نه معشوق:
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سرِ تاجوری بود
عذر درویشی خویش و تاجوری معشوق را عاشق ادا میکند. اصلاً نمیشود دربارهی این مایه بیپناهی و سرگشتگی حرف زد. غزل از ابتدا تا انتها حکایت رنج است ولی این بیت دریای اشک است و سوز. این غزل را با صدای شجریان، تارِ مجید درخشانی و نی جمشید عندلیبی در دشتی بشنوید.
پ. ن. یار اگر ننشست با ما، نیست جای اعتراض | پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت.
[audio:https://blog.malakut.org/cms/wp-content/uploads/2013/08/Shajarian-Derakhshani-Andalibi-Dashti-Alman.mp3]
مطلب مرتبطی یافت نشد.