جامعه‌ی مدرن: اقتدارشکنی و حرمت‌شکنی

یادداشت کوتاه حسین درخشان در واکنش به ماجرای اخیری که آتش‌اش را آشوری برافروخته است، نکته‌ی ظریفی را در خود دارد که چه بسا از نگاه بسیاری از جوانان وبلاگ‌نویس نهان می‌ماند. سخن درخشان درست است که جامعه‌ی مدرن اقتدار و اتوریته‌ی کسی را بر نمی‌تابد. به درستی، این یکی از محصولات و نتایج مدرنیته است که دیگر کسی مرجع مطلق و دور از دسترس نمی‌ماند،‌ مگر در حوزه‌ی زندگی خصوصی و جهانی معنوی و خلوتی درونی. دنیای مدرن و اقتصائات سکولار آن راه را بر بت‌ تراشیدن‌ها می‌بندد. اما لغزشی که در نوشته‌ی درخشان هست و چه بسا اصلاً قصد او نباشد، این است که اقتدار شکنی فرق دارد با اهانت و حرمت‌شکنی. شاید امروزه فرزندانی که دانش‌آموخته مکاتب عالیه و فرهیختگان قرن بیست و یکم هستند، مبنای زندگی و رأی و نظر خود را مواضع فکری و تجربه‌های شخصی پدران‌شان قرار ندهند، اما این نتیجه نمی‌دهد که دیگر از فردا مجاز هستیم هر ناروایی را به آن‌ها بگوییم و آن‌ها را آماج ناسزا و دشنام سازیم. یکی از آشفتگی‌های زمانه‌ی ما همین است که این مدعیان آزادی و مدرنیته گمان برده‌اند که دیگر بندی از هیچ اصل اخلاقی بر پای اندیشه و جان آدمی نیست و می‌توان فارغ از اخلاق به هر کسی تهتک ورزید و نام آن را آزادی نهاد. فرق بسیار است میان آزادی و هرج و مرج. چیزی که صحنه‌ی این ماجرا را به طرز جدی عوض می‌کند، وجود و حضور بازیگران متنوع و متکثری در این صحنه است. ما یکسویه و یکتنه در عرصه‌ی جهان و ایضاً اینترنت حضور نداریم.  هر چه میهمانان این خانه بیشتر شوند، وسعت آن اگر افزون شود و گر نه، هیچ میهمانی یا میزبانی مجاز نیست به میهمانی دیگر تعدی ورزد یا او را نابود کند. حرمت‌شکنی به بهانه‌ی اقتدار شکنی، سنگ‌بنای نخستین خشونت تئوریک است که در دراز مدت حاصلی جز خشونت عملی نخواهد داشت:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
راه خشونت را از اکنون و با فراست و زیرکی باید بست. قربانی این بازی در نهایت خود ما خواهیم بود. این تک بیت ناصر خسرو، بیتی درخشان است و چقدر در روزگار ما معنا دارد:
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس / تا کس نکند رنجه به در کوفتن‌ات مشت!

بایگانی