سرِ تو و دلِ ما

سرِ تو و دلِ ما
تو را سری است که با ما فرو نمی‌آید / مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر / که آب دیده به رویش فر نمی‌آید
جز این قدر نتوان گفت در جمالِ تو عیب / که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست / چه مجلس است کزو های و هو نمی‌آید
به شیر بود مگر شورِ عشق سعدی را / که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید
اگه می‌خواین آوازش رو گوش بدین برین اینجا: شوشتری

بایگانی