باران بی‌امان + یک حاشیه

وسط روز است و دارم مناجات ربنای شجریان را گوش می‌دهم. بیرون نیم ساعت شده است که بی‌محابا باران می‌بارد، بارانی شدید. باورنکردنی است. انگار سقف آسمان سوراخ شده است. همین‌جور باران می‌بارد همراه با رعد و برق. خیابان‌های اطرافِ این‌جا که همیشه غلغله بود ناگهان خالی شده‌اند. باران هم سر بند آمدن ندارد. نه به آن خشکی طاقت‌فرسای تابستان امسال لندن که در دویست سیصد سال اخیر بی‌سابقه بوده، نه به این باران دیوانه‌وار.

پ. ن. عبدی کلانتری هنوز هیچ واکنشی به دو نوشته‌ی قبلی من نشان نداده است. بحث را ادامه نمی‌دهم دیگر. آدم که نمی‌شود مرتب با خودش حرف بزند! اگر لازم شد بدون مکالمه با او حرف بزنم می‌زنم. عجالتاً که گویی برای‌اش مهم نبوده که دو تا یادداشت بعد از پاسخ‌اش به نوشته‌ام! آقای نیلگون! خوب‌اید؟ داریم نگران می‌شویم!

بایگانی