خواننده، بنا یا عکاس؟!

باورتان می‌شود؟ جمع کردن این تصویرهای مختلف از شجریان کمی سخت است. بیشتر دوست دارم شجریان را در همان حال و هوای موسیقی ببینیم تا این‌که کنار یک بنای گلی در حال تعمیر ایستاده باشد یا در حال عکس گرفتن یا بالا رفتن از نردبان باشد!

یعنی دارد توی این آهن‌ها دنبال کدام گوشه‌ی گمشده می‌گردد؟

شجریان، تیر آهن و میله‌گرد!

هر کار می‌کنم فقط یاد بنایی و ساختمان‌سازی می‌افتم با این ژست و این عکس!

یک ژست شبیه ژست بناهایی که کنار ساختمان‌شان ایستاده‌اند!

استاد از نردبان هم بالا می‌روند!

این هم نردبان! «نردبان خلق . . .»، چی بود؟!

و بالاخره استاد شجریان عکاس هم هست، آن هم در ویرانه‌های بم. خودمانیم ولی این مرتضی فرج‌آبادی شجریان را حسابی شکار کرده است این‌جا!

عالم دوربین دیجیتال عجب عالمی است!

همین دیگر. خیلی مطلبم طولانی شد! حداقل آن‌هایی که تعلق خاطر به صدای شجریان دارند، گاهی اوقات چهره‌ی شجریان را هم در ژست‌های غیر هنری می‌بینند!

عکس‌ها از ایسناست: استاد محمد رضا شجریان در بم

پ.ن. برای این‌که سوء تفاهمی پیش نیاید این را اضافه می‌کنم – هر چند کسانی که این وبلاگ را دقیق و مرتب می‌خوانند خود قاعدتاً با خبرند – که مراتب ارادت من به محمد رضا شجریان که به حق سلطان و پهلوان آواز ایران است، فزون از اندازه است. دیگر این‌که درباره‌ی بم هم به همان اندازه با اهالی بم هم‌درد و هم‌دل هستم. در ارج‌مندی کار شجریان برای مدرسه و مرکز فرهنگی ساختن هم هیچ تردیدی نیست. من از این ترکیب عکس‌ها خوشم آمده است و مگر نمی‌شود آدم بعضی وقت‌ها حس طنز داشته باشد؟ شجریان به همان اندازه که به همه‌ی ملت ایران تعلق دارد، بخشی از حافظه و نهاد فرهنگی من هم هست و برای من عزیز است. توضیح واضحات بود ولی خوب باید می‌نوشتم این چند خط را!

بایگانی