در باب رواداری زمانه و میزان تحمل عبدی کلانتری
آیا زمانه بیطرفی را رعایت میکند؟ با توجه با آنچه من امروز دیدهام، آری! (و بر اساس آنچه ساعتی بعد دیدهام، شخص عبدی کلانتری سخت از نقد شدن ناخرسند است). به فاصلهی کمتر از یک ساعت، نقدی که بر عبدی کلانتری نوشته بودم (منتقد کجا میایستد؟) و برای زمانه فرستادم، در همان نیلگون منتشر شده است. پیشتر، همان متن را به شکلی دیگر و زبانی دیگر برای وبلاگ خودم نوشته بودم. اما تصمیم گرفتم به جای انتشار آن در این وبلاگ به خود زمانه بفرستماش تا محکی باشد برای میزان بیطرفی زمانه. جای خشنودی است که زمانه، هم در واکنش به مخاطباناش سرعت عمل دارد و هم تلاش میکند بیطرفیاش را حفظ کند. امیدوارم این شیوه تبدیل به یک قاعده و سنت شود و انتشار چنین نقدهایی، استثنایی در وضعیتی خاص نباشد. به قول حبابنویس ملکوت: ایدون باد!
برای اینکه میزان این بیطرفی آشکارتر شود، دعوت میکنم از تمام صاحبان اندیشه و وبلاگنویسانی که مطالب نیلگون را دنبال کردهاند، تا روش و محتوای نیلگون را در زمانه نقد کنند. من بر این نکته پای میفشارم که صفحهای مانند نیلگون حتماً باید در زمانه وجود داشته باشد، حتی با سخنان درشتاش. اما به همان اندازه باید در زمانه آراء مخالف و متفاوت نیز منتشر شود. دهان عبدی کلانتری نباید بسته شود، اما باز بودن دست و دهان عبدی، نباید باعث مغلوب شدن و به سکوت کشاندن مخالفان فکریاش شود. اگر مخالفان فکری کلانتری (یا در این مورد دوستدار) قصور میکنند و نقدشان را آشکارا بیان نمیکنند، نباید آن را لزوماً به پای رسانه نوشت. اندیشهها در تضارب با یکدیگر صیقل میخورند. من بارها در ملکوت انتقادهایام را به عبدی کلانتری نوشتهام. متأسفانه هیچ وقت فرصت برنامه ساختن منسجم نداشتهام. همین یادداشتهای پارهپارهی قلمی هم که منتشر میشود، با این وقت کم و مشغولیتهای بسیار، واقعاً شاهکار است! اما آنها که میتوانند بنویسند و مسأله را مهم میدانند، باید بنویسند تا در همین زمانه منتشر شود و به تعادلی منصفانه در نقد برسیم.
تردیدی نیست آنچه من برای زمانه نوشتم، کامل نیست. چه بسا خللهایی هم در آن باشد. شما هم بنویسید و نقد مرا و سخنان عبدی کلانتری و خود برنامهی نیلگون را نقد کنید. از یاد نبریم که تمرین قلمی و زبانی بیشتر، عرصه را بر برخوردهای خشن تنگ میکند. تا نوشتن نیاموزیم، نقد منصفانه نمیتوانیم بکنیم.
پ. ن. آیا هر انسانی این «حق» را دارد که به باور، اعتقاد، شیوهی زندگیاش، تا زمانی که باورش مخل آزادی و حقوق بدیهی و اولیهی انسانهای دیگر نشود، احترام گذاشته شود؟ آیا هر انسان این «حق» را دارد که کسی او را به تمسخر نگیرد و او را تحقیر نکند؟ آیا کسی، گروهی، فرهنگی یا کشوری که مدام در رسانهها آماج تحقیر و توهین و تمسخر است، میتواند عزت و کرامت خود را حفظ کند؟ آیا ما حق داریم به هر نحوی، عزت و کرامت یک انسان، یک گروه فکری و یک ملت را مجروح و نابود کنیم؟ تند نرویم، انتقاد را نباید با اینها خلط کرد. ماجرا را حیثیتی و شخصی نکنیم. کل ماجرا را انسانی ببینیم. آیا یک مسلمان حق دارد باور یک مسیحی یا یهودی یا زرتشتی را به تمسخر بگیرد؟ آیا یک شیعه حق دارد اعتقاد یک سنی را به استهزاء بگیرد؟ البته آنکه از موضع دینی، دیندار دیگری را به تمسخر بگیرد، هرگز نمیتواند بگوید آزادی بیان به من این اجازه را میدهد. اما آنکه که بیرون دین ایستاده است، به خود اجازه میدهد که دقیقاً همان کار را بکند ولی ادعا کند آزادی بیان به او این اجازه را داده است؟ واقعاً چه فرقی هست میان آن شیعهای که شیعهای دیگر یا سنی مذهبی را به باد تمسخر و استهزاء میگیرد و در باورش طعنه میزند و آن لاییک که پیامبر یا خدای مسلمانان یا مسیحیان یا یهودیان را به تمسخر میگیرد؟ «آزادی بیان» تا چه اندازه میتواند با« آزادی عقیده» همنشینی کند؟ آیا یکی از اینها مخل دیگری نمیشود؟ چگونه میتوان توازن معقولی میان «آزادی بیان»، «آزادی عقیده» و «آزادی عمل» بر قرار کرد؟ چه سازمایههایی برای حفظ این تعادل لازم است؟
واکنش عبدی به این یادداشت که در زمانه آمده است بسیار سریع و حسابی عصبی بود. بخوانید:
«این بار اول نیست که داریوش محمد پور در مقام محتسب گریبان رادیو زمانه را می گیرد که چرا به عبدی کلانتری میدان داده است. سال گذشته ، به فاصله چندهفته از آغاز برنامه های نیلگون ، او در همین سایت زیر عنوان «خوب و بد زمانه» نوشت :
«من شدیداً با برنامههای نیلگون مشکل دارم. . . نیلگون یک خصلت روشن دارد: مشرب تاریخیاش متأثر از اندیشهی مارکسیستی است یا حداقل نشان میدهد نویسنده تمام عمرش را صرف خواندن (یا حتی عمل به) اندیشههای چپ سیاسی کرده است. . . . این برنامه، مگر روزی اصلاح شود و نویسنده روشاش را تغییر دهد، تا به امروز خالی بزرگ بر گونهی رادیو زمانه است. بودناش البته خوب است. آدم با این جنس اندیشهها آشنا میشود. من هرگز مخالف بودناش نیستم. اما بدون هیچ شکی تریبون یک روشنفکر چپ است با سوابق مارکسیستی روشن. بهتر بود نیلگون در همان سایت خودش میماند تا تریبونی اینجوری در زمانه پیدا کند. من هرگز با متحوای نیلگون در آن سایت مشکل پیدا نمیکردم، اما اینجا نه. باید یک چیزهایی کنارش بیایید. یک تغییراتی بکند تا از این وضع بیرون بیاید. مطلقاً حذف نباید بشود. عبدی کلانتری با این شیوهی اندیشه باید حضور داشته باشد، اما نه حضوری یکه تاز و بلامنازع. »
در این گفته خواسته شده که نیلگون «اصلاح شود» و «نویسنده روش اش را تغییر دهد.» کمی پرونده سازی هم برای چاشنی آمده : «سوابق روشن» آنهم از نوع «مارکسیستی» که «خالی بزرگ بر گونهء رادیو زمانه است.»! نیلگون نباید «تریبونی این جوری در زمانه پیدا کند.» باید «یک تغییراتی بکند.»
این بار داریوش محمد پور توهین به مقدسات «میلیاردها مسلمان» را بهانه قرار داده تا بار دیگر همان خواسته را تکرار کند. او دو باره با همان ذهنیت نهی از منکری اش، زمانه را امر می دهد که:
«رادیو زمانه، چنانکه خود ادعا دارد، رادیوی نخبگان نیست. . . عبدی کلانتری شاید بتواند این سخنان را برای جمعی از نخبگان همفکر خود بیان کند و حتی مورد ستایش واقع شود. اما این جنس سخنان ، در میان ایرانیان مسلمان داخل و خارج کشور با چه واکنشی مواجه میشود؟ من نمیگویم عبدی کلانتری باید به خاطر گفتن این سخنان مجازات شود. . . . عبدی کلانتری هیچ اعتنایی به حساسیتهای فرهنگی و پیچیدهی مخاطب ایرانی و مخاطب زمانه ندارد.»
لابد منظور از مجازات چیزی در حد فتوای محدورالدم [کذا؛ املاء از عبدی کلانتری است] است که او خواهان آن نیست ، وگرنه سانسور هم نوعی مجازات است. جای خوشوقتی است که داریوش محمد پور مسئول رسانه ای یا ناشر کتابی نیست وگرنه انتقاد فرهنگی همانطور که همیشه در ایران و در فرهنگ دینی ممنوعه و ضاله محسوب می شده ، برای صد سال دیگرهم «در میان ایرانیان مسلمان داخل و خارج کشور» می بایست خاموش بماند. /// عبدی کلانتری»
در پاسخاش نوشتهام:
«من اصلاً نمیخواهم جدل وبسایت-وبلاگی راه بیندازم. اما واکنش عبدی بسیار تأمل برانگیز است: جملاتی از جنس اللهی که آن قدرها اکبر نیست و حضورش در زندگی مشمئز کننده است، اسماش «انتقاد فرهنگی» است؟! تمام انتقاد من به همین عبارات است. ظاهراً عبدی کلانتری از این تعابیر دفاع میکند.چون هیچ نشانی از ملایمت یا تغییر روش در آن نیست. حرف من این است: در یک جامعهی دموکراتیک میشود به بهانهی «انتقاد فرهنگی»، اعتقاد گروهی را به سخره گرفت؟ مهم نیست آن گروه مسلمان باشند یا نه. آیا میشود اعتقادات آنها را به این شیوه به استهزاء گرفت؟ «مشمئز کننده» خواندن خدای یک قوم، نه استدلال است، نه انتقاد فرهنگی. «اشمئزاز» یک حس است. و حس هیچ ربطی به استدلال ندارد. عبدی به صراحت «حس»اش را بیان کرده است. من با این بخش ماجرا کار دارم و دست بر قضا عبدی از همین بخش است که میگریزد. هیچ نیازی نیست غوغا به پا کنیم و مظلومنمایی راه بیندازیم. عبدی دارد نیلگوناش را مینویسد. میدان نوشتناش را در زمانه دارد. هیچ کس قلماش را از دستاش نگرفته است.
بهترین شاهد بر اینکه عبدی کل ماجرا را تبدیل به بازی زبانی و بازی روانی کرده است، همان آغاز یادداشت اوست: «داریوش محمدپور در مقام محتسب گریبان رادیو زمانه را گرفته است». محتسب؟ گریبان گرفتن؟ از کی تا حالا انتقاد کردن و خدشه وارد کردن بر روش نقد دیگر اسماش «محتسبمنشی» است. این است میزان تحمل عبدی کلانتری در برابر انتقادی که از او میشود؟ دقت کنید: نه کسی عبدی کلانتری را از نوشتن منع کرده است و نه به رادیو زمانه «دستور» داده شده است. نه بودجهی رادیو زمانه در اختیار من است، نه سیاستگذاریاش. من در مقام یک شنوندهی رادیو زمانه، همان حقی را دارم که هر کس دیگری دارد. چسباندن انگ «محتسب بودن» به داریوش محمدپور فرار به جلو است و گریختن از پاسخگویی. عبدی کلانتری نه ممنوع القلم شده است نه جاناش به خطر افتاده است، به ویژه از سوی داریوش محمدپور. داریوش محمدپور نه ولایتی بر زمانه دارد و نه قدرت سیاسی در اختیار دارد. پس چه شده است که عبدی کلانتری را هراس برداشته است و این قدر عصبانی پاسخ نقدی را که به او شده است میدهد؟ برای من نه مسأله توهین به مقدسات مسلمانان است و نه بهانهی نقد توهین به مقدسات آنهاست. توهین، توهین است. به هر کسی که میخواهد باشد. عبدی میگوید «بهانه». لطف کنید تعریف کنید اساساً چیزی به اسم «توهین» وجود خارجی دارد یا نه؟ اصلاً میشود کسی ادعا کند به من، به باورم، به عقیدهام توهین شده است؟ وقتی عبدی چنین فغاناش به عرش میرسد که وا آزادیا! وا دموکراسیا! وا لیبرالیسما! بردند! خوردند حق ما را! چه توقعی میتوان از او داشت؟ او که دارد مینویسد و روز به روز هم تیغاش تیزتر میشود. اعتراضاش به چیست؟ نکند توقع دارد آنها که موضوع انتقاد او هستند بگویند چشم! ما همان خرافهپرستانی هستیم که شما فرمودید و اصلاً ببخشید که ما وجود خارجی داریم؟ این است میزان آزاداندیشی عبدی کلانتری؟! نخیر! آقای کلانتری، چنان که من نوشتهام نه خاموش بماند و نه قلم بر زمین بگذارد. بنویسد. خروش و غوغا کند و اصلاً آسمان را روی سر مسلمانان آوار کند. اما به همان اندازه که او مینویسد، دیگران هم حق نوشتن دارند. همین. نکند عبدی این حق را برای دیگران قایل نیست؟ نکند عبدی توقع دارد آنکه به او میدان میدهد، این میدان را از رقیب و مخالف فکری او بستاند؟»
مگر قرار بر این بوده است که کسی از رادیو زمانه و عبدی کلانتری انتقاد نکند؟ مگر ایشان نورچشمی هستند و تاج سر آفرینش که این اندازه به قبایشان برخورده است که کسی گفته بالای چشمشان ابرو؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.