کمتر از نیمروزی تا تحویل سال مانده است. برای تحویل سال، برای نوروز، حرفها دارم. قصهها دارم. حکایتها. و البته دعاها! هر اندازه که ذهن و زبانام، رامِ خیالِ من است، تنام اما سرکشی میکند و ناله از خستگی. پس، نقدترین چیزی را که میتوان در آستانهی بهار تحفه به احباب برد و صادر و وارد ملکوت را بدان مهمان کرد، ساز و آوازی است که قاعدهی این خانهی مجازی بوده است همیشه. نگفته پیداست که آواز استاد بیبدیل، محمدرضا شجریان است – که خدایاش عمر دهاد و تندرستی و خاطرِ شاد، علیالخصوص در این وقتِ خجسته. آنها که مأنوس با صدای آسمانی او هستند میدانند که شجریان این آواز را با خود به تلویزیون ایران برد و اما بعد دیگر هرگز بدانجا نرفت و شکوهاش را به علی لاریجانی برد و البته آنچه البته به هیچ جا نمیرسید فریاد بود! باری، این قطعات، با تار داریوش پیرنیاکان و تمبک همایون شجریان اجرا شده است بر غزل نوروزانهی حافظ. بشنوید و خاطر صافی کنید. غبار غم از دل بیفشانید و «اعتماد بر الطافِ کارساز کنید». یارانِ دلنواز، دوستان نازنین و دشمنانِ عزیز (که پیوسته دعایتان میکنم!)، نوروزتان خجسته باد! تا یادداشتی دیگر…
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.